جمعه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۵

...

کاش می شد آنقدر دوید تا ...
کاش می شد آنقدر تهوع کرد تا ....
کاش می شد آنقدر فریاد زد تا ....
نور این مانیتور حالم را بدتر می کند.
سردرد چند روزه بی رمق ترم می کند.
یک چیز بی ربط: یک تصویر عجیبی نمی دانم از کجا چند روزی تو ذهنم است.
جعبه هدیه ایی که از یک دوست برایت می رسد، بسیار مشتاق، و بسیار خوشحال، در نهایت هیجان می بینی که تویش یک اسلحه است.... .