پنجشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۶

داستان ما و آنها

دعواي بين وزارت كشور و نيروي انتظامي سر NGO ها ادامه دارد.
وزارت كشور مي‌گويد آنها فقط مي توانند از نظر اماكن روي شما نظارت داشته باشند و اگر چيز بيشتري خواستند انجام ندهيد و به ما بگوييد كه ما اقدام كنيم. و نيروي انتظامي هم مي‌گويد ما بر همه چي بايد نظارت داشته باشيم و وزارت كشور نمي‌تواند براي ما تعيين تكليف كند.
طي يك دعوت‌نامه كتبي (شما بخوانيد احضاريه) از طرف پليس اطلاعات و امنيت با تمام مدارك از جمله اساسنامه، مجوز و گزارش عملكرد براي پاره اي مذاكرات احضار مي‌شويم.
تمام مدارك در وزارت كشور موجود است و سالانه گزارش مرتب و نظارت آنها هم وجود دارد اما خوب به هر حال اينجا هر كس كار خودش را مي‌كند.
جنابان مذاكراتشان بيشتر شبيه بازجويي با جزئيات است. و البته با لحن قدرتي از بالا به پايين يك پليس امنيت، حتي موقع شوخي كردن.
رو كلمات حساسند، در پرونده ما كلمه‌هايي را مي نويسد كه چشمهايش را گرد كرده است موقع شنيدن:
زنان!!! دانشجو!!! دانشكده علوم اجتماعي!!! مشاور حقوقي(وكيل)!!! تاريخ معاصر!!!
مي‌گوييم ما تقريبن غير فعال شده‌ايم، چون نزديك يك سال است كه فرهنگسراها و بقيه جاها با NGO ها همكاري نمي‌كنند و همه چيز پولي شده است.
با عصبانيت مي‌گويد چرا همه مي‌گويند ما غير فعاليم و ... (حرفش را مي‌خورد)
مي‌گويد بايد بتوانيد منبع مالي براي خودتان جور كنيد از راه صحبت و لابي و جلب مشاركت.(چشمهايش را نگاه مي‌كنم موقع اين حرف، راهي، كنشگران، مركز فرهنگي زنان، مركز كارورزي و ....)
مي‌گويد يا تخته كنيد تمام يا دفتر بگيريد و كار انجام بدهيد.
مي‌گوييم نمي توانيم دفتر بگيريم به خيلي دلايل مالي. مي‌گويد خيلي از خانه‌هاي مصادره‌اي بزرگ هست كه بنياد مستضعفان مي‌دهد به NGO ها. مثلن يك خانه بزرگ مي دهد بهتان براي تمام كارهاتون. سمينار، كارگاه، جلساتتان.
خودمان را مي‌زنيم به خنگي و مي پرسيم. چطور؟ بايد درخواست بدهيم به بنياد كه از آن خانه‌ها به ما بدهد؟
مي‌خندد مي‌گويد نه بابا! بايد آشنايي چيزي پيدا كنيد.
موقع شوخيش از 18 تير مي‌گويد. مي‌پرسد كاري نمي‌كنيد برايش امسال؟
از تجمع‌ها و سمينارهاي مختلف زنان و ايدز و اين چيزها مي‌پرسد و مي‌گوييد يعني شما اصن نبوديد؟ ( با لحني مي‌پرسد كه يعني چقدر بي‌‌خاصيتيد)
به نظر چيز خاصي نبود اما احساس سنگيني رويمان بود و هست. يعني كنترل شديد و هميشگي براي اينكه يادتان باشد تكان بخوريد ما هستيم.

هیچ نظری موجود نیست: