چهارشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۶

10 مرداد 86

ديگر حتي نمي‌توانم روزها را بشمرم. 23 روز است بچه‌ها بازداشتند و نمي‌دانيم چه بلايي دارد سرشان مي‌آيد...


مي‌خواستم از خيلي چيزها بنويسم، اما تو تمام مدت هذيانهاي تب اين دو سه روز تنها چيزي كه مي‌آمد و مي‌رفت چهره بهاره بود و چيزي بين خواب و بيداري زمان بازجوييش. و البته بسيار شديدتر از او بازجوييهاي وحشيانه پسران. چهره مهدي و ديگراني كه ...، امير... .
من خودم از تحقير روحي بسيار آزار مي‌بينم و نمي‌دانم اين روزها چندين بار اين بلا را سر بچه‌ها مي آورند.
روز جلسه وقتي وارد شدم و دو بار در جاي متفاوت آدمها با حسرت گفتند كه چه شبيه بهاره،‌ وارد كه شدي يك لحظه فكر كردم بهاره...چقدر از حضور خودم خجالت‌زده شدم وقتي من بودم و بهاره بازداشت.

باز مي‌خواهم از سريال مدار صفر درجه تعريف كنم. نمي دانم لازم است قبلش توضيح بدهم كه چقدر برنامه‌هاي صدا و سيما به نظرم وحشتناك و غير قابل تحمل است و شايد اين تنها برنامه‌اي است كه مشتاق نگاهش مي‌كنم يا نه؟
صحنه‌هاي بازجويي در اواخر روزهاي حكومت رضاشاه، به نظرم خيلي هوشمندانه انتخاب شده است، به خصوص اگر كمي آگاهي داشته باشي از بلاهايي كه اين روزها در بازجويي‌ها سر دوستانمان مي‌آورند؛ به وضوح مي‌تواني مقايسه كني كه وحشي‌گري امروزه چندين برابر است.
جز مشت و لگد و جز بازجويي در مورد خاص سياسي هيچ تحقير روحي وجود ندارد، هيچ شكنجه روحي- جسمي كه آقايان امروز ... ندارد.

و صحنه‌هاي اشغال ايران و پايتخت توسط متفقين و استعفاي رضا شاه و بدبختيهاي مردم.
مثل روز از جلوي چشمهايم مي‌گذرد كه مشابه اين را تا چندين سال بعد از اين روزها خواهيم ديد.

بازجويي‌هاي حيواني از دانشجويان نخبه، حكومت نظامي به بهانه حجاب و دريدن زنان و دختران و امنيت اجتماعي، قتل عام و اعدام گروهي افراد به بهانه جمع‌آوري اراذل و اوباش، سنگسار، بازداشتهاي غير قانوني طولاني مدت، ‌احكام كذايي متحجرانه و و و حتي سكانسهاي فيلمي از تاريخ امروز هم از جلوي چشمهايم رد مي‌شود.
چه بي‌خردند كه تاريخ را باز تكرار مي‌كنند. به آدمهايي كه انتهاي خودشان را در آيينه ببينند و همچنان با سر به سمت سقوط پيش مي‌روند چي مي‌شود گفت؟

نمي‌دانم بي‌ربط يا مرتبط: محدود دولت‌آبادي، خداي كليدر هم از ايران مهاجرت كرد.

۱ نظر:

Unknown گفت...

امرداد ۱۳۸۶ جنبش آزادی خواه و عدالت خواه مشروطه در ایران ۱۰۱ ساله می شود

اما

هنوز دانشجوی ایرانی را به بند می کشند.



۱۴ امرداد سال ۸۶ و ۱۰۱ سالگی مشروطه در حالی می رسد که محمد هاشمی، علی نیکونسبتی، علی وفقی، بهاره هدایت، مهدی عربشاهی، حنیف یزدانی، عبدالله مؤمنی، بهرام فیاضی، حبیب حاجی‌حیدری، مرتضی اصلاحچی، مجتبی بیات، آرش خاندل،اشکان غیاسوند، احمد قصابان، مجید توکلی، احسان منصوری و امیر یعقوبعلی در بند هستند.

به احترام این فرزندان آزادی خواه و عدالت طلب ایران که تعدادی از آن ها وبلاگ نویس نیز هستند، ما جمعی از وبلاگ نویس ها تصمیم گرفته ایم که نام وبلاگهای خود را در این روز به “۱۴ مرداد، روز همبستگی وبلاگ نویس هاي ايراني با دانشجویان دربند” تغییر دهیم.

به اميد آزادي تمامي دوستان دربندمان.

(وبلاگ خود را در قسمت نظرخواهی وارد کنید يا به آدرس h14.mordad@gmail.com بفرستيد تا به لیست حامیان اضافه شود.)

پی نوشت : از همه وبلاگهای حامی این طرح میخواهیم که با همین پست به روز باشند و برای سرعت بخشیدن به روند همبستگی وبلاگ نویسان و دانشجویان به جز تبلیغ هایی که در سایت ها و وبلاگ های پرخواننده می کنیم هر کس حداقل ۱۰ نفر از دوستانش را برای پیوستن به این حرکت جمعی دنیای مجازی و همبستگی با دانشجویان دعوت کند.

به وبلاگ مهرداد عزیز تشریف ببرید و اعلام حمایت کنید و برای 10 تن از دوستانتان هم بفرستید.

به وبلاگ مهرداد عزیز تشریف ببرید و اعلام حمایت کنید و برای 10 تن از دوستانتان هم بفرستید.



http://14mordad.blogfa.com/