شنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۷

سپاه و داستان بردگی

هر سازمان و تشکیلات و اداره ای (به خصوص دولتی) تسهیلاتی برای کارمندان و کارگران و کارکنانش به طور کل دارد که طبق شرایط و ضوابط مربوط به هر جا متفاوت است.
مثل بانک های مختلف، آموزش پرورش (در حد بسیار نا چیز)، نظام مهندسی، کانون وکلا، کانون پزشکان، کارخانه های بزرگ صنعتی( آنهایی از شاخ و برگ های دولت هستند، بیشتر شامل این تسهیلات می شوند) و و و ... .
اما سپاه با بدنه ی عظیمش که خیلی از واحدهای تولیدی- صنعتی، آموزشی-درمانی و کلن نقاط کلیدی را در دست دارد هم تسهیلاتی را برای کارکنانش در نظر گرفته است، که شامل سالن های مختلف ورزشی، رستورانها، فروشگاههای مخصوص، مکان های گردشی- سیاحتی می شود به جز امکانات ویژه و مختلف دیگر.
طی فرصتی کوچک در تعطیلات با خانواده ای آشنا شدم که مرد خانواده یکی از کارکنان بخش اداری یکی از بخش های عریض و طویل سپاه بود.
موضوعی که نظر من را در تسهیلات سپاه دهنده جلب کرد شامل موارد زیر بوده:
1- هزینه تسهیلات ارائه شده به خانواده های سپاهی، تا حدود 80 تا 95 درصد، کمتر از مقدار واقعی آن تسهیلات به مردم عادی است.
2- کیفیت خدمات و امکانات به راحتی دو-سه برابر خدمات و امکانات برای عموم مردم استفاده کننده از همان خدمات است.
3- یارانه ارائه شده، همه جانبه بوده است و تحت شرایط خاص هم یارانه مستمر است (به عنوان مثال در زمستان و بحبهء(نمی دانم درست نوشتم یا نه) کمبود گاز که اکثر استخرهای تهران در زمستان به دلیل قعطی گاز تعطیل بودند، استخرهای ویژه سپاه، مانند روال معمول باز و گرمایش لازم برای تمام قسمتها پا برجا بود. و شرایط مسکن هم که تقریبن در مقایسه با قیمت مسکن عادی در بیرون (اجاره یا خرید) هیچ محسوب می شود.)
4- حساسیتهای ایدئولوژیک، به عنوان مهمترین و تنها قانون استفاده کنندگان وابسته به سپاه در مورد تمام امکانات و شرایط صادق است. ( باز به عنوان نمونه، همراه داشتن مهمان تا 4-5 برابر ظرفیت معقول تعیین شده برای طرف بلامانع است، در تمام جاها و شرایط، اما در عوض حضور خانمها در تمام مکانهای اینچنینی با چادر الزامی است (چه خود خانم کارکن سپاه باشند، چه نباشد، حتی در فروشگاهی که بین بقیه فروشگاهها و وسط شهر است.)
اینها فقط نمونه ای از چیزهایی بود که به نظر من تفاوت بسیار بزرگی بین شرایط کاری عمومی و شرایط کاری برای سپاه به وجود می آورد.
اما از اینها چه چیز برایم عجیب بود؟ اینکه مملکتی که بخش وسیعی از تولید و صنعت و خلاصه اصل بازارش دست سپاه باشد، طبیعی است که پول خرج کردن برای کارکنانش باید تفاوت عمده ای با بخش خصوصی بیچاره و یا حتی مراکز غیر سپاه داشته باشد، اما چنین آشکارا قدرت نمایی، و نیز چنین آشکار دخالت مستقیم و آشکار در زندگی خصوصی کارکنان (مثل اینکه خانواده و مهمان و آشنا و فامیل طرف هم باید حتی زمان رفت و آمد به منزل شخصی فرد، محجبه باشند و یا مواردی شبیه این) بوی استثمار تلخ و تندی را می دهد که در این وضع اقتصادی نابسامان و درهای بسته بازار داخلی و خارجی، و بلاکه شدن آنها توسط سپاه و امثال آن در ازای حوزه خصوصی، ایدئولوژی و نحوه زندگی مردم، آنها را برده امکانات و شرایطی می کند که بدون شک کمتر جایگاهی در بازار ایران چنین ویژگی را به آنها می دهد.

و علاوه بر همه آنها که گفتم مردسالاری، سر به فلک کشیده است در چنین سیستمی. که شدت آن من را به فکر اینها انداخت و دیدم به بردگی کشاندن عمومیت دارد، گرچه مثل همیشه زنان طبقه ضعیف واقع شده ای هستند که بیشترین فشار بر آنها وارد می شود.

هیچ نظری موجود نیست: