یکشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۷

نسیم های آدم گون

اوضاع خوب است.
حالم بهتر است، خیلی زیاد. بدون مسکن سردرد و بدون نگرانی عملهای بعدی و چه و چه.
احساس خوبی دارم، بدون اینکه درگیر چیزی باشم.

حسها قوی و پررنگ لمس می شوند، بدون اینکه چیز دیگر خواسته بشود. یا بدون تناقض ها و تضادها و تردیدها و خودخواهی ها و انکارهای تو در تو و پیچیده... و من از همه آنها خلاصم. حتی حافظه ام هم از شر کلی از آنها طوری رها شده است که جز کلیات مبهم هچ چیز یادم نمی آید و خوشحالم که به یاد نمی آورم.
و من آزادانه لمس می کنم. به معنای حسی و ذهنی و فکری و جسمی رها.

گاهی آدمهایی مثل نسیم می وزند که تو سرت را بلند کنی و ریه ات را از هوای خنک و تازه پرکنی و دشت روبرویت را ببینی.
نه مثل جرعه ای آب که تشنه تر بگذاردت. و نه مثل باد که موهایت را تو صورت و چشمهایت پرت کند و بگذارد برود.
فقط نسیم که یادت بماند طراوتش و فقط نسیم که بدانی آنی است و فقط نسیم که ...

آدمهای بیست سانت دوست داشتنی...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

خیلی زیبا بود .

ناشناس گفت...

va adamhaye nasim goon! hardotashon ro dost daram. in neveshtat yadan endakht ke manam alaan daram hamin hesaro tajrobe mikonam..