جمعه، بهمن ۱۰، ۱۳۹۳

سفر ناگذشتنی



«بی­مقدمه گفتم:
می­خواهم وقت او را چندی بگیرم و سوال کنم. او گفت از این فرصت راضی است و انتظار داشت زودتر یاد او می کردم. من گفتم او درست می­گوید اما شاید نمی داند برقراری­ی رابطه با او چه دشوار است و نیز گفتم او چون شئیی قدیمی و نایاب همواره ترس می­آورد، مبادا امواج نازکی از صدا، اندامش را بخراشد و حتی هوای دور و برش را هم باید میزان کند.»
از مجموعه داستان­های کوتاه «سفر ناگذشتنی» غزاله علیزاده/ اسفند 1351

جدا از روایت­های داستان و خط داستانی و موضوعی، در شگفتم از دایره لغات غزاله علیزاده. به طرز شگفت­آوری از واژه­های زیادی در نوشتارش استفاده می­کند. واژه­های بی­نهایت زیبا، متفاوت و خوش­آهنگ و شاید ترکیب­هایی که خودش ساخته است یا انواع رنگ­ها: سوسنی، کاکوتیی، قفایی محو و اخرایی. حتی دلم نمی آید واژه ها را از متنش جدا کنم و برای نمونه بیاورم.

هیچ نظری موجود نیست: