‏نمایش پست‌ها با برچسب حقوق زنان و كمپين. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب حقوق زنان و كمپين. نمایش همه پست‌ها

یکشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۶

6)كمپين نوشت/ بازنگري آموزشي

بازنگري در هر زمينه‌اي، ‌نشان‌دهنده داشتن ظرفيت رشد آن چيز است. و هميشه اولين روشها،‌ الزامن بهترين روشها نيستند.
سيستمهايي كه با گرفتن فيدبك يا به زبان غير فني واكنش از عمل گذشته، رفتار آينده‌شان را تعريف كرده‌اند بر خلاف آنچه كه به طور معمول از ثبات و پايداري تعريف مي‌شود و منظور ثابت بودن تمام مكانيسمها و روشها و عملكردها است، زمان طولاني‌تري در محيط خواهانشان جايگاه و عملكرد مطلوب داشته‌اند و پايدارتر محسوب شده‌اند.
اين تعريف در سيستمهاي فني مستدلل ثابت شده است. در علوم انساني هم، افرادي را هوشمند‌تر مي‌دانند كه با گرفتن واكنشهاي متعدد از بيرون،‌ از آنچه كه خودشان به طور حتم قسمتي از آن را نمي‌بينند،‌ با خبر بشوند و بر اساس واقعيت كامل رفتار كنند. و اين نشان‌دهنده ميزان پايداري فرد است.
اين رويكرد به ويژه در مواردي كه بحث آگاهي دهي، مطرح مي‌شود هم سريعتر و هم بسيار پذيراتر تحليل مي‌شود. به عنوان نمونه تغييراتي كه هر ساله در تمام كشورهاي دنيا در كتابهاي درسي، روش تدريس معلمان، و محيط آموزشي داده مي‌شود.
اگر كمپين را هم مجموعه‌اي از افراد در نظر بگيريم كه با داشتن يك هدف خاص،‌ مسيري را دنبال مي‌كنند، توجه به بازخوردهاي بيروني به همان نسبت مي‌تواند پايداري و عملكرد مطلوب آن را منجر بشود.
چيزهايي در كمپين ثابت تعريف شده است مثل بيانيه اوليه و دفترچه. بر سر اينكه چقدر ثبات اينها در كل مفيد است و تغييرشان چقدر مي‌تواند مضر باشد،‌حالا بحث نمي‌كنم. اما به جز اين دو، شيوه‌هاي آموزش به داوطلبان، مطالب آموزشي و روش آموزش جز ضروري‌ترين مواردي است كه تغيير سريع و به روز شدنش با توجه به شرايط، لازم به نظر مي‌آيد. به خصوص اينكه تحليل آماري امضاهاي جمع آوري شده اين يك ساله،‌ مي‌تواند بازخورد بسيار مطلوبي براي اين شيوه‌ها محسوب بشود.

چهارشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۶

5)كمپين نوشت/ داوطلبي بدون اينترنت

گرفتن ارتباط با مخاطب در كشور ما كه بحمدالله همه چيز به طور فشرده كنترل و سانسور مي شود جز بزرگترين مشكلات تمام سازمانها، گروهها و هر موضوع فرهنگي- اجتماعي ديگري است كه دغدغه آگاه نگه‌داشتن مخاطبانش را دارد.
روزنامه آزاد كه هم گردانندگان به معناي واقعي كلمه آزاد باشند، كه هيچ وابستگي به هيچ مرجع قدرت نداشته باشند، و هم در نوشتن مطالب از حد مياني آزادي برخوردار باشند، در كشور ما وجود ندارد. به ويژه اين كه طبق قوانين مملكت ما بر خلاف بسياري از كشورهاي توسعه يافته، كتاب، نشريه، روزنامه يا هر چيز ديگر قبل از انتشار نياز به مجوز رسمي از دولت و مراجع مشخص دارد.
از طرفي رسانه يا به طور خاص شبكه تلويزيوني يا راديوي خصوصي هم كه در ايران معنايي پيدا نكرده است، به دليل قوانين نوشته و نانوشته جاي خود بحث فراوان نياز دارد كه موضوع مورد نظر حالا نيست.
از طرف ديگر با وجود رشد سريع و تصاعدي استفاده از اينترنت در تهران و نيز به تدريج شهرستانها كه به ويژه اين سالهاي اخير، جايگزين بسياري از موانع تبادل فرهنگي و انديشه بوده است،‌ همچنان نشان داده است كه فاصله بسيار بزرگي بين كاربران اينترنت و اكثريت عمومي جامعه وجود دارد. همچنان تماميت مطلق كاربران، از تحصيلات، رفاه و حتي سن خاصي برخوردارند كه مسلمن نسبت به كل جمعيت ايران، اين قشر درصد بسيار كوچكي از كل مردم را تشكيل مي‌دهد.
كمپين يك ميليون امضا با آگاهي به اين شرايط، برخلاف چندين كمپين ديگر (كه فعالانه در رسيدن به اهدافشان تلاش مي‌كنند و اين بسيار تحسين برانگيز است.) از ابتدا لزوم گفتگوي چهره به چهره را درك كرد و اساس تمام تلاشهايش را انجام اين روش گذاشت. چرا كه بارها اعتراضها، تلاشها و خواستهاي اينترنتي مثل انواع پتيشن‌ها، نامه ها و امضاهاي دسته‌جمعي سر موضوعات مختلف تجربه شده است كه اولن از تعداد معين و محدودي هيچ وقت استقبال بيشتري را برنمي‌انگيخت و دوم اينكه تاثير چنداني بر شرايط زندگي واقعي يا غير مجازي نداشت طوري كه بتواند موجب تغيير قانوني شود. اما حالا بد از يك سال چطور مي‌شود ارتباط چهره به چهره را همچنان پايدار نگه داشت؟ به ويژه با خيل رو به گسترش داوطلبان چطور مي‌شود ارتباط را حفظ كرد؟
در حال حاضر تنها منبع رسمي كمپين، سايت تغيير براي برابري است كه حدود پنج بار تا به حال فيلتر شده است ولي همچنان با تلاش داوطلبان استوارش از اين حداقل تماس استفاده مي‌كند. ولي با تمام ويژگيهاي حال حاضر مخاطبان اينترنت، اكثريت داوطلباني كه جز كاربران اينترنت نيستند چطور مي‌توانند از اتفاقات و تحولات دروني كمپين و نيز به طور ويژه تغييرات عمومي جامعه و روند پيگيري مطالباتشان آگاه بشوند؟ آيا همچنان گفتگوي چهره به چهره مي‌تواند روش مناسبي براي آگاهي بخشي وسيعي در حد تمام اخبار و تحولات باشد يا مثل خيلي از نهادها، سازمانها، شركتها و جنبشهاي گوناگون،‌ خبرنامه داخلي نياز است تا قبل از راه‌ پيدا كردن بيشتر تكنولوژي، مسير آگاهي بخشي را از دست ندهد؟ يا شايد واقعن راهكار ديگري هم وجود داشته باشد، اما به راستي چه روشي؟

دوشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۶

4)كمپين نوشت/ چه كسي سخنگوي كمپين است؟

طبق تعريف اوليه كمپين، هر كس كه بيانيه تغيير براي برابري را امضا كرده باشد، جزء اعضاي كمپين به حساب مي‌آيد. و هر كس كه در روند جمع كردن امضا سهيم باشد، جزء داوطلبان كمپين محسوب مي‌شود. با اين تعاريف كلي مي‌شود تخمين زد كه تعداد داوطلبان كمپين چيزي بيش از 500 نفر است: تمام كساني كه در كل ايران و نه فقط تهران با گذراندن كارگاه آموزشي مشخص در حال جمع آوري امضا هستند. بدون اينكه تعداد مشخصي از كل كساني كه فقط از طريق اينترنت بيانيه را گرفته و امضا جمع مي‌كنند و ايرانياني كه در خارج از ايران داوطلبانه دارند تلاش مي‌كنند، در دست باشد.
همچنين كمپين با اصرار بر اصول دموكراسي حداقل مطالباتي را مطرح كرد كه خواست اكثريت زنان ايران بود و همچنان با تاكيد بر همين اصول پيش مي‌رود و يكي از عوامل موفقيتش هم به نظر من دقيقن همين اصرار است.
حالا با در نظر گرفتن اين تعدادي كه هميشه به طور دقيق نمي‌شود در نظر گرفت و نيز با توجه به اصل دموكراسي، ‌كمپين ناچارن نمي‌تواند مثل يك سازمان يا يك NGO يا حزب يا چيزي شبيه آنها باشد. به تبع كسي نمي‌تواند ادعا كند كه نماينده كمپين است، چون نمايندگي فقط وقتي معنا پيدا مي‌كند كه تمام اعضا يا دست كم تمام داوطلبان به هر روشي نمايندگي يك فرد را تاييد كرده باشند. اين ماجرا از همان روزهاي اول كمپين مطرح و مشخص شد. اما چيز ديگري هم كه در همين راستا قرار مي‌گيرد اما هنوز به طور واضح بيان نشده، داشتن سخنگو است.
با استدلال مشابه كمپين نمي‌تواند سخنگوي خبري يا چيزي شبيه اين داشته باشد. چون سخنگو هم توسط كل افراد بايد انتخاب بشود و طبق سياست‌هاي هر جايي كه سخنگوييش را به عهده دارد پاسخگو باشد و در رسانه‌هاي خبري و افكار عمومي جوابگو باشد. بنابراين موضوع مهم و مورد تاكيد اين است كه اگر كسي از داوطلبان كمپين با رسانه، خبرنگار، يا هر محل سوال‌كننده‌اي مواجه مي‌شود، تنها موضعي كه مي‌تواند ازش صحبت كند، يكي از چندصد ‌نفر داوطلبان كمپين است و نه چيز ديگر و در مورد سياست‌هاي كل كمپين يا اطلاعات جزئي آن فقط از منظر شخصي خودش مي‌تواند صحبت كند. و باز اين تاكيد بايد در صحبتها يا نوشته‌ها يا بحث‌هايش واضح و موكد بيان بشود.
اين موضوع وقتي طرف سوال‌كننده، خبرگزاري باشد كه حكومت رويش حساس است، يا شبكه تلويزيوني كه شايد وجهه چندان اسلامي و معتقدي ‌شبيه به آنچه كه اكثر مردم مي‌پسندند ( و به خصوص خارج‌نشيناني كه مردم معتقدند از بيرون گود براي ايران دستور صادر مي‌كنند)، يا به طور خاص خبرنگاران غير ايراني ( كه اصولن حكومت با يك توهم توطئه هر چه كه از طريق آنها بيان بشود را براندازي محسوب مي‌كند) و مانند اينها بسيار مهم‌تر مي‌شود. چون در نظر نگرفتن اين جايگاه در مواجهه با چنين شرايطي به راحتي كمپين را دچار آسيبهايي مي‌كند.
ممكن است گستردگي كمپين و اين ويژگي بارز كه تعلق به هيچ فرد، گروه يا ايدئولوژي خاصي ندارد را دچار ترديد كند در انظار عمومي و همچنين ممكن است بهانه‌هاي بيهوده حكومت براي برانداز و مخرب خواندن اين جريان را افزايش بدهد. در بهترين حالت بدون در نظر گرفتن تمام اينها،‌حتي اگر يك نفر احساس كند كه كمپين شبيه اين شخصي است كه دارد راجع بهش صحبت مي‌كند و اين باعث دوري و نپذيرفتن جريان و سيل وسيع خواست تغييرات قانون بشود، همان لحظه كمپين دچار مخاطره شده است.

***توضيح: اين موضوع وقتي به طور پررنگ به ذهنم رسيد كه در جريان آشنايي و دوستي با يك خبرنگار خارجي بودم. اصرار داشت مطالبي را در مورد جزئيات كمپين بگويم كه از نظر خودش در سايت به صورت حقيقي مطرح نشده است و در مقابل امتناع من و ارجاع دادنش به مطالب سايت، اصرار غرب براي كمك به ما در مقابل مخاطرات حكومت را مطرح مي‌كرد.
صادقانه بگويم، دوستي من با او و نيز تلاش و اشتياق باز صادقانه‌اش من را دچار چالش جدي كرده بود كه درنهايت با رويكردي كه در بالا توضيح دادم، باهاش صحبت كردم. و البته او هم در نهايت تلاش بسيارمان براي استقلال اين جريان از غرب را تحسين كرد.

شنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۶

3)كمپين نوشت/ مديريت مسير تغيير

كمپين يك ميليون امضا از ابتداي آغازش تا امروز كه نزديك به يك سال مي‌گذرد تمام مطالبات حقوقي خودش را تقريبن به طور يكنواخت مطرح كرده است. اين ابتدا از دفترچه كمپين آغاز مي‌شود كه بدون تاكيد بر موردي خاص از قوانين، موارد تبعيض آميزشان به طور متناسب توضيح داده شده است. همچنين در سايت كمپين هم كه تا به حال به عنوان تنها مرجع رسمي به حساب مي‌آمده است، موارد قانوني بدون تاكيد بر مورد خاص در مقالات و نوشته ها و مصاحبه و نظريات مختلف افراد منعكس شده است.
اما آنچه كه در جامعه با صداي بلند مطرح شده است تا امروز متناسب و يكسان نبوده است. ديه از بين همه آنها صدايي بلندتر برانگيخته است و امروز هر كس كه در مورد قوانين زنان اظهار نظر مي‌كند، ديه را به عنوان اولين مورد مطرح مي‌كند و مي بينيم كه حركت براي تغيير هم از همين مورد شروع شده است.
پس از آن مدتي است كه گاهي به طور ضمني تغييري در قانون ارث هم به گوش مي رسد از بين سخنراني صاحبنظران و فتواي فقها.
گرچه تمام اين صداها به لطف كمپين آغاز شده است اما كمپين در مورد مديريت آنها تقريبن هيچ نقشي نداشته است و اين شايد جز انتظاراتي باشد كه از كمپين يك ساله متصور مي‌شود. چون شايد در ابتداي كار الويت عمومي جامعه در مورد قوانين چيز مشخصي نبود، اما حالا بعد از يك سال امضا جمع‌كردن و پر كردن الويت‌هاي قانوني توسط هركس كه امضا كرده است، ديد كلي، گرچه نه چندان دقيق، از خواست عمومي جامعه به دست آمده است.
علاوه بر خواست عمومي جامعه، كمپين با داوطلباني كه شامل زنان و مردان نخبه و آگاه و متخصص است تغذيه شده است كه برآيندگيري از سه اصل مهم خواست عمومي، شرايط جامعه و چگونگي انطباق با شرع اسلام و تحليل نهايي آن را امروزه به راحتي ممكن مي‌كند.
با در اختيار داشتن مسير تحليل شده و بهينه اين پازل، هر بار در هر دوره زماني كمپين مي‌تواند با پررنگ كردن يك قانون، چگونگي تغيير آنها را طوري مديريت كند كه خردمندانه‌ترين مسير در اين تغييرات طي بشود.
يعني بعد از تغيير قانوني و نهايي ديه، به جاي اينكه مسير وزش باد جامعه به تنهايي قانون بعدي را انتخاب كند، كمپين با خردورزي و تحليل همه‌جانبه قانون دوم رابراي تغيير با صداي بلندتر بيان كند.

*** توضيح: اين پيشنهاد به عنوان سوال، توسط سپيده قدرت يكي از داوطلبان ارائه شده‌بود كه با برنامه‌ريزيهاي پژوهشي و تمركز رسانه‌اي قابل تحقق است.
***پي‌نوشت: الويت قانوني: عدالت/http://www.dust-pan.blogfa.com/post-48.aspx

سه‌شنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۶

2)كمپين نوشت/ داستان دستگيريها

كمپين يك ميليون امضا به نظر من آنقدر اتفاق بزرگ و شاهكار اجتماعي بي‌سابقه‌اي است در تاريخ ايران كه حفظ بزرگي و ارزشش جز مسئوليتهاي تاريخي همه ما است.
من مطمئنم كه روزي تاريخ از تك تك ما بازخواست خواهد كرد كه اين مسئوليت بزرگ را به كجا برديم.
نمي خواهم بگويم كه حالا بزرگي و ارزشش كاهش پيدا كرده يا لكه دار شده است اما بديهي است كه در جامعه‌اي پر از سكوت، حالا كه كل جمعيت ترجيح مي دهند كنش جمعي انجام ندهند و هر چه هست فضاي سركوب غالب است، هزينه‌هايي مثل زندان، مثل احكام بزرگ و كوچك و رنگين، مثل بر سر زبانها افتادن يك نام به خاطر دفعات برخورد حكومت با او نه تنها ذره‌اي ارزشمند نيست بلكه از بزرگي و ارزش كمپين در مقابل جمعيت ايران مي كاهد.
كمپين اوج درخشش‌اش جايي است كه گفتگوي رودر رو و كوچه به كوچه با مردم فقير فرهنگي- اقتصادي تا برج عاج‌نشينان و استادان را همه با يك زبان ساده و كلمات روان زنانه آغاز كرده است و همين بوده است كه زناني را كه از بازيهاي دانشجويي فرزندانشان و خطرهايش هراس داشتند و از كودكي آنها را به دور از اين خطرها (به خصوص نسل جديدتر- متولدين بعد از ابتداي سالهاي 60) تربيت مي‌كردند، حالا هركدام يك برگه در دست از كمپين مي‌گويند و امضا جمع مي‌كنند؛ و نيز مرداني را كه در مقابل مردستيزي نشان داده شده(حتي به غلط) از برابري‌خواهان زن و مرد شاكي و منتقد بودند همراه كرده است. معتقدان جدي مذهبي كه هيچ وقت جمع‌شدني بين باورهايشان و برابري خواهي نمي‌ديدند حالا با تعلق خاطر در مراسم مذهبيشان از كمپين حرف مي‌زنند. همه اينها به اين خاطر است كه كمپين معتمد و دلنشين و نزديك به خواست واقعي مردم بوده است و هيچ ادعايي در قهرمان شدن مبارزانش نداشته است.
بي‌پرده بگويم به نظر من كساني در اين مبارزه به قهرماني مي‌رسند كه هرگز با نام كمپين دستگير نشده باشند، هرگز نامي از آنها به جاي كمپين آورده نشده باشد و هرگز اتهامي بر كمپين توسط آنها در هيچ سازمان و رسانه‌اي ثبت نشده باشد.
نه اينكه خرده‌اي بر عزيزاني باشد كه متحمل زحمت و رنج فراوان شده‌اند در روند دستگيريها و حكمها و چه و چه يا اشكالي برشان وارد باشد، بلكه اصل مورد ستايش هوشمندي و خلاقيت كساني است كه در كمپين حل شده‌اند، جوري كه هيچ نامي در پرونده هاي اطلاعات و دادگاهها از آنها در كنار كمپين ديده نشده است. و نيز كمپين به نام آنها شناخته نمي‌شود بلكه آنها با كمپين شناخته مي‌شوند.
اين روند در جامعه ايران كه حكومت و دولت از شدت نداشتن مشروعيت مردمي با توهم توطئه روبروست و هر كاري به امنيتش برمي‌خورد، هوشمنديها و زيركيهاي زنانه‌اي نياز دارد كه بدون رسوايي آنچه كه بهتر است را پيش ببريم. و اگر قرار است هزينه‌اي داده بشود آنچه سودمندتر است اين است كه نام فردي كه قرار است هزينه بدهد از كمپين بزرگتر باشد، تا به اين صورت اگر حكومت بخواهد هزينه‌اي را تحميل كند، بي‌آبرويي بزرگي براي خودش به ارمغان بيآورد. نامي بزرگ به اندازه گنجي يا امثال او، كه زندان از نام گنجي اعتبار قهرماني مي‌گيرد نه گنجي از زندان.
حالا قهرمانان مبارزه برابري خواهي كساني هستند كه نامشان را از نام كمپين بزرگتر مي‌دانند و با اين آگاهي آماده زندان‌رفتن هستند؛ اما واقعن چه كسي مي تواند ادعا كند كه نامي بزرگتر از نام كمپين دارد؟

1)كمپين نوشت/ توضيح

چيزي حدود دو هفته تا رسيدن به سالگرد روزي مانده است كه براي اولين بار كمپين يك ميليون امضا به طور رسمي آغاز به كاركرد.
از امروز تا 5 شهريور مي‌خواهم برخلاف چيزي كه معمول است و در سالگرد‌ها به به و چه چه و تعريف و تمجيد فراوان مي‌شود اشكالات و انتقاداتي را كه بهش وارد است بنويسم و البته پيشنهادهايي را كه براي بهبود كار وجود دارد.
همين اول يك توضيح بدهم كه من حدود نه سال سابقه فعاليت جدي اجتماعي، ‌سياسي و اعتراضي- انتقادي دارم و هزينه‌هايي را هم براي هركدام متحمل شده‌ام. اما هرگز تا قبل از كمپين به گروههاي زنانه‌اي در ايران نپيوسته بودم، با اينكه بسيار بر مسائل زنان حساس بودم؛ فقط به اين خاطر كه نقدهاي اساسي و بزرگي به روشهاي فعاليتهاي به طور خاص مربوط به زنان داشته‌ام.
اما كمپين چنان متفاوت و چنان پيشرو و همه گير بود كه به نظرم بيشتر شبيه معجزه بوده است در تاريخ ايران. قرار شد تعريف نكنم اما اين توضيح را اضافه كردم كه از ابتدا مشخص كنم اگر انتقاد يا خرده‌اي بر كمپين مي‌آورم از سر جذابيت منطقي و تئوري آن برايم و نيز از نهايت عشقي است كه به اين مسير دارم و نه اشكالتراشي و خصومت و غرزدن حتي.
ديگر اينكه چيزهايي كه خواهم نوشت همه نظر شخصي من نخواهد بود، يعني ممكن است الزامن من با آن نقد موافق نباشم، ‌اما از سر بي‌جوابي يا حتي كم‌جوابي و يا اهميت و فراواني مطرحش خواهم كرد، ‌البته در آن شرايط مشخص مي‌كنم كه نظر از من نيست،‌ اما نه لزومن با ذكر منبع.
خوشحال مي‌شوم هر چه بيشتر نظر مخالف با نوشته‌هايم را همينجا بخوانم و يا بحث‌هايي كه به نظر بايد مطرح بشود.
اين براي شروع تا نوشته‌ها را آغاز كنم...

***يك پي‌نوشت شخصي: گاه بين اين كمپين نوشتها، اگر نتوانم خودم را كنترل كنم مثل امشب، به اندازه چند جمله‌اي نفس اينجا زندگي خواهم كرد.

پنجشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۶

كمپين و لزوم گفتگوي چهره به چهره با مخالفان

منتظر آزادي چند نفر ديگر از دوستانيم. كاش انتظار طولاني نشود... و بچه‌هايي كه آزاد شدند

اين كه در اين شرايط هر كار اجتماعي خواه‌ناخواه رنگ سياسي به خودش مي‌گيرد، واضح است.
نمونه‌هايش حكمي كه براي عماد‌الدين باقي، شادي صدر، محبوبه عباس‌قلي‌زاده آمد و قلع و قمي كه كنشگران، راهي، مركز بهورزي و امثال اينها شاملشان شدند.

اما چيزي كه بديهي است اين كه كمپين يك ميليون امضا با اعلام شفاف مطالباتش كه تغيير قوانين است، علاوه بر خواست تغيير و تحول در بخش اجتماعي و ايجاد كنش اجتماعي، عملن تغيير در ساختار حقوقي و البته اجراي قانوني حكومت را هم خواستار شده است. اين كه چه قدر مخلوط شدن اين دو وجه با هم درست است و چه هزينه‌ها و فايده‌هايي دارد، بحث مفصلي لازم دارد كه براي بعد مي‌گذارم.

اما با پذيرفتن اين خواست دو بعدي، مي‌توان تاكتيك پيش‌روي را تا اينجا پي‌گيري كرد:
در طول يك سال گذشته كه كمپين فعاليت مي‌كند، تاثير‌گذاريش روي افراد سرشناس و قدرتمند حكومتي به وضوح ديده مي‌شود. از رهبر در سخنراني روز زنش گرفته تا هاشمي رفسنجاني و به تازگي رئيس جمهور و افراد متعددي از نمايندگان كنوني و پيشين مجلس.
علاوه بر آن تعداد رو به گسترش علما و مذهبيون كه راجع به تغيير فتواهاي اسلامي به سمت ايجاد برابري هر روز شفاف‌تر و گسترده‌تر نظر مي‌دهند.
طبيعي است كه با پراكندگي گفتمان در اين مقوله، پذيرش تغييرات يك‌باره و آني و كامل صورت نمي‌گيرد و اين روند به موازات روند آگاهي‌يابي عموم به تدريج حاصل مي‌شود.

اما همان‌طور كه نمي‌شود و نبايد از عموم جامعه توقع داشت كه با يك بار صحبت همه بلافاصله برابري را مطالبه كنند و به همين دليل گفتگوي چهره به چهره به وجود آمده است تا اين فرآيند را به طور هدفمند پيگيري كند؛ و هيچ كدام از داوطلبان كمپين اگر با كسي روبرو شوند كه برخي از تغيير قوانين را نمي‌پذيرد و تنها با برخي از آنها موافق است به كل گفتگو را با آن فرد قطع نمي‌كنند كه اين به ضرر كمپين است؛ به همين صورت هم گفتماني را كه تحت تاثير كمپين در بين سياسيون و مذهبيون به وجود آمده است، نمي‌شود و نبايد با اين توجيه كه فقط برخي از قوانين را پذيرفته‌اند و هنوز مخالفتهايي با برخي ديگر از تبعيضات دارند، يك‌طرفه نگه‌داشت و به كل از ايجاد هر تعاملي از ترس زايل شدن اصل موضوع جلوگيري كرد.

براي حفظ امنيت مطالبت و مبري جستن از هر گونه عناد با حكومت يا قصد براندازي، چيزي كه در احكام اكثر فعالان زنان دليل اصلي ذكر مي‌شود، كمپين موظف است كه گفتمان رودر رو و چهره به چهره را با قدرتمندان سياسي و مذهبي هم آغاز كند.
و مطمئنن وقتي فرآيند كمپين ايجاد خواست تغيير و در نهايت تغيير است، هيچ مخالفت حداكثري هم حتي نمي‌تواند هزينه‌اي بيش از فايده‌ي گفتمان دو طرفه به وجود بيآورد در اين شرايط.

در نهايت لازم مي‌بينم توضيح بدهم كه ايجاد گفتمان دوطرفه به هيچ وجه كوتاه آمدن از مطالبات اوليه نيست. حتي به معني تمجيد يا چاپلوسي متملقانه در عوض گرفتن مطالبات هم نيست؛ برعكس تلاش در ساختن فضاي شفاف و دموكراتيك است كه از شنيدن گفتمان مخالف استقبال مي‌كند تا هر چه بيشتر و پرقدرت‌تر فرآيندش را پي‌بگيرد و نيز شناساندن دلايل واقعي مخالفان و آوردن استدلالهاي منطقي در مقابل آنها است.
علاوه بر آنها استقبال از مخالفان بسيار قدرتمند‌تر از كمپين كنوني، استحكام و افزايش قدرت اجتماعي كمپين را هم منجر مي شود، حتي در ساختار مستبد و غير دموكراتيك كنوني!

پيشنهاد مي‌كنم در آغاز دومين سال كار كمپين توجه ويژه‌اي به اين موضوع بشود.

چهارشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۶

4)كمپين و پيشروانش

كجايند كساني كه دنبال تاثير عملي كمپين مي گشتند؟
كجايند كساني كه مي‌خواستند تغييرات را به چشمشان ببينند؟
كجايند منتقدان و يا شايد فقط مايوس‌كنندگان كه دل از هر تغييري بريده‌اند و فكر مي كنند آب كه از سر گذشت چه يك وجب چه ...؟

تا وقتي فكر كنم گذشته اشتباه بوده است و چاره‌ايي ازش نيست، اما الآن چيز ديگري است؛ يعني الآن ايده‌آل ترين است.
من همان كسي هستم كه اگر گذشته هم ازم انتقاد مي‌كردي مي‌گفتم الآن ايده آل است گرچه شايد گذشته اشتباه بوده است. من را مي‌شناسي: بارها و بارها بهم برخورد كردي و ازم انتقاد كردي و من با يك لبخند روشنفكر مآبانه گفتم حرفت را مي‌پذيرم در مورد قبل، اما حالا چيز ديگري است.
يادت باشد، من دگم ترين و متعصب ترين آدمي هستم كه به عمرت ديدي. من با ادعاي انتقاد پذيري تمام انتقادات تو را خنثي مي‌كنم بدون اينكه حتي لحظه اي فرصت فكر كردن به خودم بدهم. من ضعيف‌تريني هستم كه پيشرفت را كلن براي خودم قدغن مي كنم.

كمپين زناني را كشف كرده است كه مي انديشند، كه به انتقادات در مورد قوانين با موضع اصلاحي اول به خودشان مي‌نگرند؛ زناني كه بسيار هوشمند‌تر از من و تو به انسانيت خودشان رسيده‌اند.

قبل از كمپين مهريه داشته است، گرچه نه آنچناني و همين! مي‌گويد چطور مي توانستم از آدمها امضا بگيرم براي تغييري كه خودم سهمي از آن نداشتم. مي‌گويد مهريه را بذل كردم و در عوض وكالت داشتن حقوقم را از طرف همسرم به طور قانوني گرفتم. حالا وقتي از آدمها بخواهم امضا كنند، نمونه عملي از چيزي كه مي‌خواهم قانون بهش برسد را مي توانم نشانشان بدهم.

همه كمپين يعني اين زن. كمپين دارد شامل يك ميليون افرادي مي شود كه ارزش انساني‌شان را بر هر چه سنت و عادت و تحجر و بي‌مسئوليتي، الويت مي دهند. كساني كه به جاي دفاع در مقابل انتقاد، قبل از هر كس خودشان را نقد مي‌كنند، و قبل از هر چيز خودشان را تغيير مي دهند و با توان و قابليت و هوش صد چندان، تو را هم ناچار به تغيير مي‌كنند.

دوشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۶

3)كمپين و تعداد امضاها

از روزي كه طرح كمپين را براي بار اول ديديم بيش از هر چيز ديگر يك ميليونش بود كه تو ذهنمان ‌ماند حتي براي مايي كه هر تجربه‌اي داشتيم و هر چيزي شنيده بوديم جز كمپين؛ با وجود اين هر بار كه با آدمي راجع بهش صحبت مي كردم و به هر دليلي امضا نمي كرد، چنان مطمئن بودم و هستم كه اتفاقي كه بايد در ذهنش افتاده و سوالي كه بايد در گوشهِ ذهنش حك شده، كه اصراري بر وجود يك امضا بيشتر يا كمتر نداشتم و ندارم. چون مطمئنم كه به ازاي هر نفري كه كمپين را امضا مي‌كند، دست كم سه نفر هستند (حداقل خانواده يك ايراني) كه اين داستان را مي‌شنوند و بهش فكر مي‌كنند و با ديدن هر رفتار تبعيض آميز ديگري ياد كمپين مي افتند، حتي بدون امضا.
گرچه هنوز هم يك ميليون است كه پر رنگ است و در ذهن مي ماند اما نمي شود هيچ وقت سمبل را به جاي اصل گرفت. يا نمي‌شود براي رسيدن به سمبل هدف را قرباني كرد. و تعداد يك ميليون به نظر بيشتر يك سمبل است تا واقعن هدف نهايي كمپين. چون اين بار كمپين مي‌خواست نه مثل دهه 20 و بعد دهه 40-50 و حتي سالهاي 57-58 تغيير قوانين چيزي باشد كه با راي چند فقيه يا با مخدوش كردنش با چند برچسب و چند توجيه نامناسب با سكوت اكثريت جامعه مواجه بشود. بلكه نياز به لزوم تغيير قوانين را مي‌خواهد در شهروندانمان ايجاد كند.

بحثم مهم‌تر بودن كيفيت يا كميت نيست، اما مطمئنم جز سيستمهاي ديكتاتور و جز روشهاي پوپوليستي، هيچ خردورز دموكرات منطقي نيست كه خرد جمعي، شعور عمومي و تصميم منطبق بر واقعيتي را كه داوطلبان يك كار اجتماعي مي‌گيرند، ناديده بگيرد.
اين كه آمار دقيق امضاها در طول كار به دلايل امنيتي و فشار حكومت و چه و چه به طور واضح در گزارشها و رسانه‌ها پخش نشود، تا حدي قابل درك است( كه البته براي مقابله با آن هم به نظرم مي‌شود روشهاي جديدي پيدا كرد)؛ اما پنهان كردن آن از داوطلبان يا آمار غير واقعي دادن به هر بهانه‌اي حتي ايجاد انگيزش به نظرم از دست دادن نيروي انساني عظيمي است كه داوطلبانه و با انگيزه‌هاي فردي حتي شايد براي اولين بار وارد كنش اجتماعي شده‌اند.

مديريت نيروهاي داوطلب جز تخصصهاي ويژه‌ منابع انساني است كه در اين گونه حركتهاي جمعي بسيار لازم به نظر مي رسد. استفاده از نيروهايي كه به طور فعال در هماهنگيها، مشاركتهاي گروهي، كارهاي رسانه‌اي و كمك به جذب افراد فعال و نيز توامندسازي خود و ديگران تلاش مي‌كنند اگر صادقانه و شفاف و خردمندانه در جهت فعال‌سازي افراد بيشتري از جامعه به صورت شبكه‌اي هدايت بشود، به نظر هيچ كم از تعداد امضاهايي كه گرفته مي‌شود ندارد.

نمي خواهم بگويم كه هدف دوساله بايد تغيير كند، اما با توجيه رسيدن به هدف دوساله هم نمي‌شود راه را براي بعد از دوسال به طور كلي مسدود كرد كه معتقدم طبق تحليلهاي جامعه‌شناسانان، شفاف و صادقانه برخورد نكردن با نيروي داوطلب نه تنها هيچ انگيزشي ايجاد نمي‌كند بلكه با ناديده‌گرفتن شعور او و دست كم گرفتن توان و درك او از كاري كه داوطلبانه انجامش مي‌دهد، در خوشبينانه‌ترين حالت او را از ادامه اين كار داوطلبانه باز مي‌دارد و در شرايطي كمي ‌منطبق‌تر با خصوصيات ما ايرانيان، از هر كنش اجتماعي و داوطلبانه، به طور كل باز مي دارد.


حالا 30- 100 يا ... چيزي نيست كه ارزشش را داشته باشد كه اولين تجربه ملي پرشكوهي مثل كمپين را بخواهيم تو جاده خاكي بياندازيم.

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۶

2)كمپين و ضرورت دموكراسي

دموكراسي بيش از اين كه يك ايدئولوژي يا چيزي شبيه آن باشد، يك روش است كه شايد الزامن حاصلش حقوق بشر يا عدالت نباشد اما تا كنون از بهترين روش‌ها براي حكومت و نيز اداره هر سيستمي بوده است.
دموكراسي اين روزها انواع مختلف پيدا كرده است: دموكراسي حداكثري، دموكراسي گفتماني، دموكراسي ... . دموكراسي نمايندگي جز مهجورترينهايش است چون فاصله بين مطالبات مردم و مطالبات نمايندگانشان، چيزي است كه دموكراسي را كم‌رنگ مي‌كند. تا اينجايش را صاحب‌نظران و اساتيد حقوق و سياست و جامعه‌شناسي مي‌گويند. *
براي دموكرات بودن هر سازمان، بايد امكان انتخاب تصميم‌گيرندگان آن توسط حداكثر اعضا فراهم باشد و اين انتخاب بايد به صورت دوره‌اي قابل اجرا باشد و نيز لازم است كه هر جا نياز بود حداكثر افراد امكان خلع تصميم‌گير فعلي و انتخاب فرد جديد را داشته باشند. براي ايجاد چنين امكاني بايد همه كارها در آن سازمان براي همه شفاف و قابل پيگيري باشد.
كمپين شايد به يك معني مجموعه‌اي را شامل بشود كه به صورت ملي(تعداد زياد) به مبارزه براي تغيير و يا اصلاح چيزي اقدام مي‌كنند.
جوامعي كه براي تغيير‌ ناعدالتي ها، تبعيض‌ها و نابرابري‌ها اقدام مي‌كنند، به شرطي موفق قلمداد مي‌شوند كه بتوانند آن نابرابري،‌ تبعيض و يا ناعدالتي را كم‌ كنند يا از بين ببرند. بهترين روش براي هر تغييري ايجاد نياز به آن تغيير است و بعد ايجاد خواست حداكثري.
بنابراين بين رضاشاه كه حجاب را به زور از سر مردم برداشت و يا در شرايطي به عنوان باج سياسي به زنان حق راي داد، با كمپين يك ميليون امضا كه مي خواهد ابتدا ضرورت تغيير را نهادينه كند و سپس تغيير را به عنوان مطالبه حداكثري بيان كند، تفاوت وجود دارد. از الزامات كمپين دموكراسي در تمام شيوه هاست. دموكراسي در كار مبارزاتي فرهنگي- سياسي. دموكراسي در واكنش به عكس‌العمل حكومت و نيز عكس‌العمل جامعه. دموكراسي در تصميم‌گيري در مواقع بحران و در مواجهه با موافقان و مخالفان.

*** پي‌نوشت:
جلايي‌پور در نشست دوروزه گذار به دموكراسي: هزينه مبارزات مستقل زنان در شرايط كنوني بسيار زياد است. ( از آن حرفها بود كه بيشتر پدرسالارمآبانه مي آيد تا تحليل جامعه شناختي)
فاطمه‌صادقي در ميزگرد دموكراسي و جنسيت در همان نشست: نبود رويكرد جنسيتي در زنان دليل مشكل اصلي اشتغال و مشاركت سياسي زنان است.
**************************************************************

Today is Ordibehesht fifth; with a big maturity since that up to now. Today I actually felt lonely like two years ago.

دوشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۶

1)كمپين و چالشها

خوشبختانه بچه‌ها آزاد شدند و حالا شايد با تمركز بيشتر بشود فكر كرد كه ما كجا ايستاديم و چه مي‌خواهيم بكنيم.
آخرين دستگيري براي اولين بار فقط به هنگام امضا جمع كردن براي كمپين و با اين دليل كه اين اقدام عليه نظام محسوب مي شود بود، با توجه به همه حرف‌هاي قبلي آقايان كه ما با كمپين و مطالبت كمپين هيچ مشكلي نداريم. و بعد صحبت هاي وزير اطلاعات كه جنبش زنان و دانشجويي به فكر براندازي نرم نظام‌اند.
واقعيت اين است كه مطالبات حقوقي كه خواستار تغيير قوانين تصويب شده و اجرايي حكومت است، نمي‌تواند جنبش غير سياسي تلقي بشود. و از طرف ديگر جنبش سياسي به شرطي مي تواند موفق باشد و در نظم و ساختار اجتماعي تغيير به وجود بيآورد كه به صورت خودجوش در بين اكثريت و يا قشر وسيعي از يك كشور باشد. حالا ما هرجا كه فقط يك وجه قضيه را محكم چسبيديم، ناخودآگاه وجه ديگرش از دستمان خارج مي‌شود، مگر اينكه سازماندهي براي پيشبرد دو هدف دقيق و هوشمندانه و با در نظر گرفتن همه جوانب باشد.
از طرفي واقعيت اين است كه ما در كشوري زندگي مي كنيم كه مصلحت‌انديشي و ترس مواجه با هر چه برخلاف خواست حكومت است، زياد است و و روز به روز هم به دليل ميزان بالاي بيكاري، تورم و فشار اقتصادي و نابرابري بسيار زياد طبقات اجتماعي و كم بودن سرمايه اجتماعي اين محافظه كاري بيشتر و بيشتر مي‌شود.
بنابراين هر برخورد قهري و تبيهي و خشونت آميز حكومت با اين جنبش و به طور خاص با كمپين، علاوه بر اين كه موضع حكومت را در برابر اين مطالبات واضح مي‌كند، و تصميم‌گيري در بعد سياسي را روشن ‌تر مي‌كند، از طرف ديگر باعث ريزش نيروي مردمي مي‌شود كه بدنه اين جنبش و مبارزه ملي را تشكيل مي دهند.
اين از طرفي خوب است، چون به طور فرض در اين دستگيري آخر، ما به وضوح مي‌توانيم تصميم‌گيرندگان حكومت را با حقوق‌دانان به چالش بيندازيم كه طبق قوانين همين مملكت امضا گرفتن جرم است و يا نه. و از طرفي كساني هستند كه بعد از همين نمونه مي خواهند كه امضاهايشان پس گرفته بشود و يا از بين افراد مردمي كه امضا جمع مي‌كردند نخواهند به دردسرهاي مشابه بيفتند.
شايد راه گسترش كمپين و آگاهي‌بخشي عمومي شبكه درختي يا هرمي باشد كه بين افراد با در نظر گرفتن نزديكان و آشناهاي هر كس، پيش برد و اين نياز به آموزش پيشرفته‌تر و تغيير سازماندهي فعلي است.

ادامه دارد...