- اتوبان خروجي دارد با فاصله 200 متري از ورودي. از لاين اول ميپيچد جلوي ماشين هايي كه دارند وارد اتوبان ميشوند، از كناريترين راه ممكن خودش را جلوي هر چي ماشين كه راهنما زده و ميخواهد وارد خروجي بشود، ميچپاند، در راه خروجي درست نيم متري حصارهاي راه حركت ميكند و آخرين لحظه سر ماشين را به سمت لاين داخل اتوبان كج مي كند و خودش را بين ماشين هاي در خط ميچپاند و تو آيينه، ماشين هاي پشتي را نگاهي ميكند و پيروزمندانه ادامه مي دهد.
- با سرعت 60 در لاين سوم اتوبان در حال گپ زدن و سيگار كشيدن ميراند و در اعتراض بوق ها و چراغ هاي ماشين هاي عقب، هيچ حركتي نميكند. از كنارش كه ماشين ها رد ميشوند سر ميگرداند نگاهشان ميكند و خنده تمسخر آميزي ميزند.
باز هم بگويم يا كافي است براي تخمين زدن رسيدن به دموكراسي و اخلاق مداري تفاهمي؟
- خانهء بابا شمال شهر بوده است و بعد از ازدواج، پول خانه به حاشيه شهر رسيده است، اما خوب ماشين هديهي عروسي 40 ميليوني سر جايش است.
تو آپارتمان 20 واحدي مينشيند و ماشين را سر راه ورودي كوچه ميگذارد و در-كوبيدنهاي نصفه شب سر جايش است و ...
- در حضور آدمها ازشان تعريف ميكند و قربان صدقه، در عدم حضورشان خيلي راحت عيبجويي و تخريب و...
حتي حالم آدم بد ميشود وقتي فقط فكر ميكند.
به كجا مي رود رفتارمان؟
- با سرعت 60 در لاين سوم اتوبان در حال گپ زدن و سيگار كشيدن ميراند و در اعتراض بوق ها و چراغ هاي ماشين هاي عقب، هيچ حركتي نميكند. از كنارش كه ماشين ها رد ميشوند سر ميگرداند نگاهشان ميكند و خنده تمسخر آميزي ميزند.
باز هم بگويم يا كافي است براي تخمين زدن رسيدن به دموكراسي و اخلاق مداري تفاهمي؟
- خانهء بابا شمال شهر بوده است و بعد از ازدواج، پول خانه به حاشيه شهر رسيده است، اما خوب ماشين هديهي عروسي 40 ميليوني سر جايش است.
تو آپارتمان 20 واحدي مينشيند و ماشين را سر راه ورودي كوچه ميگذارد و در-كوبيدنهاي نصفه شب سر جايش است و ...
- در حضور آدمها ازشان تعريف ميكند و قربان صدقه، در عدم حضورشان خيلي راحت عيبجويي و تخريب و...
حتي حالم آدم بد ميشود وقتي فقط فكر ميكند.
به كجا مي رود رفتارمان؟