نميدانم بايد يك حسهايي را بيرون ريخت تا تغيير كند يا نبايد حرفي و فكري ازشان زد تا از بين برود.
نميدانم ترس از مرگ تدريجي حين بيماري، تا كجا واقعي است؟
نميدانم دلچسب بودن مرگ قبلٍ از پا انداختن بيماري، چقدر واقعي است؟
ميشود هر بار گاز خورد
گاز خورد
گاز خورد
و بعد فلج شد.
همان طور كه مي شود تير خورد و فلج شد
و يا زندگي كرد و مرد
و يا زندگي كرد و كشته شد.
چيزي از اين زندگي خودش را از من دريغ ميكند كه خوب ميشناسمش.
نميدانم ترس از مرگ تدريجي حين بيماري، تا كجا واقعي است؟
نميدانم دلچسب بودن مرگ قبلٍ از پا انداختن بيماري، چقدر واقعي است؟
ميشود هر بار گاز خورد
گاز خورد
گاز خورد
و بعد فلج شد.
همان طور كه مي شود تير خورد و فلج شد
و يا زندگي كرد و مرد
و يا زندگي كرد و كشته شد.
چيزي از اين زندگي خودش را از من دريغ ميكند كه خوب ميشناسمش.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر