شاید فقط یک سنکانس دیدم، روز دوشنبه قبل از اذانی که قرار بود افطار بشود که در شک ماند.
پسرک منتظر اعدام بود. طناب دار آماده شده بود و دخترک داشت بال بال می زد که اجازه بدهند برود سر صحنه اعدام...
این که بعد چی شد و خانواده چطور قصاص خواستند و حرف های رد و بدل شده چه بود و چطور بود هم به کنار.
حتی این که این سریال بیشتر از تبلیغ گذشت از قصاص، تبلیغ قصاص بود وگرنه دلیلی ندارد حتمن هر طناب داری پاره بشود چه فرد گناهکار باشد چه نباشد، هم به کنار.
چیز تاسف انگیز شخصیت وکیل جناب متهم بود. شکم گنده، بازیگری که بیشتر با کارکترهای منفی و کلاه بردار شناخته شده است. کت و شلوار روشن نا متناسب صحنه اعدام. دیالوگ های احساسی پر از مظلوم نمایی توصیه کرده شده توسط او به موکلش.
با اینکه دیگر به برنامه های صدا و سیما هیچ امیدی نیست، اما یک لحظه ته دلم خالی شد و فکر کردم، چه اشتباهات کوچکی که می تواند فرهنگ یک ملت را خراب کند.
۱ نظر:
ای پرستو جان ادم خیلی حرص می خوره بابت حماقت های این ها بابت سیاست هایی که همه اش در پی خشن تر کردن جامعه است.
ارسال یک نظر