هر چند آمار مالی کارهای بازرگانی و تجاری و صنعتی سپاه و شرکتهای اقماری ریز و درشت وابسته به آن قطعی و موثق نباشد و حتی به طور کلان هم ارائه نشود، فقط برخوردهای کوچکی که با همین خرده شرکتهای وابسته پیش می آید، کفایت می کند که چند نکته مشخص بشود:
یکی تفاوت دریای سرمایه ای است که به طور نمونه در بخش صنعتی، خرده شرکتها در آن غوطه ورند با سرمایه های کارخانه ها و تولیدکنندگان مستقل صنعتی.
دیگری تعهد و دانش کاری و مسئولیت پذیری در قبال سرمایه، باز در خرده شرکتهای وابسته.
خریدهای فله ای تجهیزات صنعتی، کاری نیست که هر صنعتکاری از پسش بربیاید یا به نظرش اصلن مقرون به صرفه باشد.
حتی ماشین سازانی که به عنوان مثال در یک مورد از این دست لوازم، بعد از آزمایش و تست چندین ماهه یا حتی چندین ساله مطمئن شده باشند، بیش از تعدادی که خودشان معمولن سفارش ساخت ماشین دارند و 2-3 مورد هم به عنوان یدک، بیشتر نمی خرند.
تازه همان تعداد هم به هر علتی که دچار مشکل بشود، اولن با دقت نسبی قابل قبولی سعی در علت یابی می کنند؛ دوم هم تا رفع نهایی عیب و تست های دقیق بعد از رفع اشکال بسیار مصر و پیگیر هستند.
دو جمله بالا، کلی هستند و در مورد هر فرد و یا شرکتی، با توجه به شخصیت آن فرد و یا نوع کار آن شرکت، ممکن است با تغییرات کوچکی صادق باشد.
اما دوست دارم همین جا چند تا نمونه را بگویم که معلوم بشود دقیقن منظورم چی است.
مثلن یک شرکت-کارخانه از تجهیزات صنعتی در خط تولید (هر چیزی) استفاده می کند. از کار خوابیدن هر خط تولید کارخانه، معمولن هزینه های خیلی زیادی را به آن کارخانه، به طور کل، شامل سرمایه گذار، گرداننده، و حتی کارگران، تحمیل می کند. از هزینه های منابع مصرفی مثل برق و گاز و آب گرفته تا هزینه های منابع انسانی، نمونه خیلی ساده، حقوق کارگران. این هزینه ها تحمیلی اند، چون شرکت، این هزینه ها را پرداخت می کند ولی در عوض تولیدی در آن خط وجود نداشته است که هزینه ها را تامین کند، دیگر چه برسد به سوددهی.
بنابراین هر اشکال کوچک در خط تولید در هر شرایط (آب و هوایی، ساعات کاری یا غیرکاری، دسترسی به محل کار و ...) باید با نهایت سرعت و دقت برطرف بشود. ممکن است کارخانه بین جاده ای باشد و ساعت 1 نیمه شب خط بخوابد، دست کم تا سه ساعت بعد، یعنی 4 نیمه شب منتظرند که علت اشکال و راه حل برطرف کردن آن را بشنوند و ترجیح دارد که تا قبل از شروع شیفت کاری بعدی که معمولن 6 صبح است برطرف شده باشد.
اما یک شرکت-کارخانه کوچک تر که خط تولید، دائم کاری نیست یا حالت های جایگزین یک خط تولید وجود دارد، در صورت اختلال، دقت بیشتر و سرعت کم تری لازم دارد. مثلن تمام پروسه پیداکردن علت و برطرف کردن آن تا 2 روز (کاری و گاهی هم حتی غیر کاری).
اگر استفاده در مرحله تست باشد و آزمون و خطا، دیگر دقت آنقدر موثر می شود که ممکن است سرعت به طرز باورنکردنی کش داده بشود. یعنی پروسه حتی تا یک ماه هم طول بکشد، به شرط اینکه راه حل جایگزین هم ارائه بشود.
اما در هیچ دسته از انواع صنعت کاران، دیده نمی شود که تجهیزات صنعتی را به تعداد زیاد خریداری کنند، و بعد از ایجاد اشکال مشابه در تمام آنها، بدون مشخص شدن علت اشکال، در بدترین حالت، تجهیزات را در انبار رها کنند (این را مخصوصن می گویم، چون فرآیند انبارسازی تجهیزات صنعتی هم می تواند مهم و البته پر هزینه باشد) و سراغ مدل دیگری بروند. داستانی که در مورد شرکت های اقماری سپاه وجود دارد.
و چطور این داستانها عمومی می شود، وقتی که تحریم، تهدید به جنگ، بالارفتن نرخ ارز و نرخ تورم داخلی و و و... شرکت های برادران را وادار می کند که به تجهیزات خراب بایگانی شده، مراجعه کنند و بخواهند اشکال آنها (باز هم فقط اشکال و نه علت اشکال، چون موضوع سر امنیتی است و جز نومهندسان معتقد، کسی را شایستگی نگهداری این سر نیست) برطرف بشود.
بنابراین اگر تحریم ها و تهدیدها، درِ انبارهای سرمایه های ملی را باز کنند، باز هم روش ورود به انبار و استفاده بهنیه از آن را خودمان باید پیدا کنیم.