از وقتی وبلاگس نویسی بین روزهای شلوغ کاری و بعد از خستگی
کار و یا حتی بین کارهای مختلف و گاهی وسط صحبت کردن ها انجام شده است، دیگر وقت
کمتری برای نوشتن و ویرایششان گذاشته ام. هر چقدر هم کلنجار با موضوع و حتی متن
بوده است بیشتر در ذهن اتفاق افتاده است تا روی برگه (حالا شما این برگه را بگیر
فایل وورد یا حتی ادیتور خود بلاگ اسپات)؛ اما این متن را چندین بار نوشتم و پاک
کردم و دوباره نوشتم، (مبادا حرفی بزنم به کسی بربخورد).
این روزها باز خرداد است و فضای مجازی و رسانه ای خارج از
کشور پر شده است از زنده کردن روزهای خرداد سه سال قبل. یکی هر چی موزیک بوده است
پخش می کند. یکی عکسها و فیلم های ساخته شده را می گذارد. یکی روزشمار کشته ها را
می خواند. یک سری پرچم بلند سبز را می گیرند دستشان و تو هوای بهاری اروپا و شاید
تابستانی آمریکا، زیرش پر می شوند و بازگویی شعارهای سه سال قبل. فضای مجازی هم که
باز هر کی به نوعی. یکی خاطره می نویسد. یکی شعر می نویسد. یکی شعارهای آن روز را
می نویسد. یکی یکی یکی...
صدا و سیما یک برنامه دارد،"به یاد شهدا"؛ از بس
این را هر روز با بدترین و تکراری ترین شکل و کلیشه های ممکن پخش کرده اند که دیگر
نه کسی نگاه می کند، نه کسی فکر می کند و نه کسی از آدمی که دارد دفترچه خاطرات یا
وثیت نامه یا حرف های مادرش را نشان می دهد یادی می کند.
امسال هم به نظرم آمد نوشتن از روزهای اعتراضی خرداد 88
بدجور دارد به کلیشه ی بی اثر و فناکننده اصل ماجرا تبدیل می شود. به خصوص که
زندگی این روزهای مردم در ایران هم بخش مهم و نقطه عطف تاریخ معاصر خواهد شد.
وقتی هر روز فشار اقتصادی دارد کمر مردم را خمیده تر می
کند، وقتی به بهانه سه دوره مذاکرات هسته ای قیمت مسکن 50-60 درصد افزایش پیدا می
کند، وقتی سن سرطان و مرگ به زیر 30 سال می رسد، وقتی آسیب های اجتماعی نه در
روزنامه و خبر، بلکه در خانه دیوار به دیوارمان، بلکه حتی در خانه خودمان روز به
روز بیشتر می شود، وقتی بیکاری و انسان فروشی خبر روزمره می شود، دیگر سالگرد سکوت
اعتراضی مردم سه سال پیش با عکس و فیلم و موزیک و خاطره تاثیری بر چیزی ندارد.
این روزها مردم در نزاع خیابانی با چاقو همدیگر را می کشند
و در دعوا سر جای پارک ماشین گوش و انگشت همدیگر را با دندان می کنند و بی قراری
فرزندانشان را با به سیخ کشیدن آنها آرام می کنند.
و هنوز خیلی ها بعد از سه سال هم چنان در زندانند و هر روز به جرمهای نکرده شان، و به ناتوانی جسم تنیده شان اضافه می شود.
آنگ سان سوچی حدود 20 سال در حصر خانگی، از کشورش خارج نمی
شده است، مبادا نگذارند، برگردد و نفهمد در کشوری که برایش مبارزه و مقاومت می
کند، چی می گذرد.
هر کس و هر کشوری شرایط و ظرفیت خاص خودش را دارد و هر
انتخابی در جای خودش قابل احترام است.
اما چیزی که مسلم است این است که عکس و فیلم و موزیک و
خاطره از اتفاق و خواست جمعی، به تنهایی کوچکترین قدمی درحرکت رو به جلو نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر