قبل از نقد نيما نامداري به داستان آش نذري، پست قبلش تقريبن من را در بهت فرو برد. زير آن پست يك جمله در مقايسه چيزي كه نوشته و پختن آش نذري بود كه اينگونه مقايسه و اينگونه تحليل از او را هيچ جوري نميتوانستم باور كنم. حالا به هر دليلي آن جمله كنايهآميزش را برداشته، و به جايش متن پست بعد را اضافه كرده است.
يك موضوع خيلي مهم براي خود من در جريان امروز زنان، فاصله گرفتن از اختلاف سليقههاي شخصي گذشته و حتي حال بوده و هست كه اين فاصله گرفتن معني متفاوتي از چشم بستن به روي گذشته دارد. اما چنين نقدهايي را چندان موثر در پيشبرد روند مبارزه برابري خواهي زنان نميدانم. علاوه بر آن نيما خودش در متنش يك واژهاي را تو ذهن آدم انداخته به نام مچ گيري كه باعث ميشود چندين بار نوشته نقدآميزش را با تعاريف نقد مقايسه كنم و خوب... .
براي آگاهي بيشتر نيما نامداري عزيز و دوستان ديگري كه شايد سوالهايي مشابه نيما راجع به آن داستان در ذهنشان شكل گرفته ابتدا كمي راجع به شكل گرفتن آن مراسم بگويم. البته تا جايي كه يادم ميآيد هر سايتي كه خبر و گزارش آن مراسم را زد يك توضيح مختصري هم راجع به شكلگيري آن مراسم داد اما خوب چرا اعتمادي به صداقت گزارشها نيست يا اگر هست پس چرا از متن گزارشها اين سوالات استخراج شده است، براي من مبهم است.
مادر جلوه جواهري، زني معتقد به مذهب و تا حدودي باورمند بعضي سنتها تصميم داشت براي آزادي دخترش با توسل به (حضرت) فاطمه آش نذري بپزد كه طبق پيشنهاد (پس از واقعه) جايگزين نيما، تعدادي از فعالان كمپين براي كمك به او و پيشبرد خواستش، (در خانه يكي از خودشان؟؟؟!!!) در خانه يكي از زنان كمپين كه داوطلبانه خانهاش را در اختيار گذاشت چون بزرگتر از بقيه جاهاي موجود بود، هر كس گوشهاي از كار پختن را به عهده گرفت تا زن تنهاي رنج كشيده از دورههاي مختلف اين نظام، فعالان زنان را جدا از خودش نبيند با وجود تمام اختلاف عقايد و سلايق هدف كمپن و اعضاي آن جمعي پيگيري بشود.
پروين اردلان كه ازش نقل قول آورده شده نه در جمع حضور داشت و نه عكسي با ديگ آش گرفته كه به قول نيما اين همه تعجب برانگيزد. اما اگر با نقل قول از فردي و اشاره به فرد ديگر داستان را يكي ميداند كه خوب بيگفتگو استقلال فردي افكار و اعتقادات و حتي روشها را ناديده گرفته و شناخت يك فرد را با يك موج يا جريان مخلوط كرده است كه بديهي است كه در اين حالت خيلي چيزها ناديده گرفته ميشود.
چطور ميشود به صداقت اعتقاد مادر جلوه جواهري در خواست چنين مراسمي شك كرد؟ چطور ميشود مكانهاي برگزاري مراسم كمپين را به خانههاي خودي(شان) و غير خودي(شان) تقسيم بندي كرد، در حالي كه زناني كه براي اولين بار وارد كمپين ميشوند، با خلوص نيت خانه خودشان را در اختيار ميگذارند و همين تبديل يك ميليون امضا به يك ميليون خانه، آقايان امنيتي ناجا را به تحرك انداخته كه كارش به دم در خانهها رفتن رسيده است.
ديگر اينكه مهماني خصوصي ناميدن و حضور زنان عادي و گفتگو با آنها را چطور ميشود كتمان كرد وقتي همسايهها (ديگر فكر نكنم همسايههاي فعالان كمپين هم يكي از خودشان باشند) هم در اين داستان آش و دفترچه كمپين و گفتگوي چهره به چهره را همزمان ديدهاند و در جريان قرار گرفتهاند. يا بستههاي آجيلي كه رويش اميد به آزادي همه فرزندان ايران نوشته شده بود و بين مردم كوچه و بازار (دست كم خود من) پخش كرديم، كدام نشان مهماني خصوصي و عدم حضور مردم عادي را داشت؟ گاهي بعضي انتقادهاي از دور به كمپين يك ميليون امضا كه پيشروي مطرح كننده كف مطالبات عموم زنان ايران بوده است و اولين بار شيوه رودر رو و چهره به چهره را براي ارتباط هر چه بيشتر با زنان عادي جامعه در پيش گرفته،خيلي سنگين است آن هم وقتي بديلي نه پيشنهاد ميشود و نه انجام ميشود (بديلي براي ارتباط با زنان عادي و نه زنان مجلس و تصميم گير).
نكته ديگر مخدوش كردن بحث اشخاص با كل كمپين به نظر من موضوع مهمي است كه در نوشته نيما جابه جا تكرار شده است. اين كه فردي به سكولاريسم معتقد است ( كه تازه سكولاريسم جدايي دولت و دين از يكديگر است و نه ضد مذهب بودن) هيچ تضادي با فعال بودن در كمپين يك ميليون امضا ندارد كه از روز اول همه خواستهها و مطالبات را در چهارچوب اسلام پذيرفته شده در قانون اساسي بيان كرده است و هر بار چندين و چند بار در بحثهاي مختلف و در بيانيههاي مختلف كمپين نداشتن ضديت بين آن و اسلام مطرح شده است و بر آن تاكيد شده است. به نظرم خواست حداقلي مطالبات كمپين در عين داشتن اعتقادات و خواستهاي حداكثري شخصي، تفكيك ويژه و مهمي نياز دارد كه كمپين و كمپينيها در اين مدت خوب از پس آن برآمدهاند. اين كه من 1000 خواسته داشته باشم، ضديتي ندارد با اينكه 10 خواسته ابتدايي و بديهيام را بيان كنم و با هر روشي كه هر فردي اعتقاد شخصي به آن دارد و پيشنهاد ميكند همكاري و همياري كنم براي رسيدن به خواستههاي جمع بزرگي كه هر اعتقاد و سليقهاي درش وجود دارد، بلكه توانايي بزرگي است كه كمپين يك ميليون امضا زمينه تمرين آن را براي همه ما به وجود آورده است.
متوسل شدن به تفاسير نيمبند امثال حجتالاسلام غرويان، ادبياتي است كه فاصله بزرگي دارد با هدفي كه خبر تفاسير افراد مختلف را در سايت كمپين ارائه ميدهد. قدرت كمپين ايجاد موج برابري خواهي بوده و هست، موجي كه حتي امثال غرويان يا تبريزي هم نتوانستد از آن بركنار بمانند، ارائه تفاسير امثال او به نظر من خبررساني گستردگي موج برابريخواهي و به نظر كس ديگر متوسل شدن به فلان و بهمان است. نمي توانم ارزشگذاري كنم، اما حداقل ميتوانم بگويم من به عنوان يكي از اعضاي فعال كمپين بيش از كسي مثل نيما اهدافم را منتقل كردهام به كمپين. اما برداشت بيرون از اهداف شايد جاي بحث و گفتگو داشته باشد.
اما در مورد داشتن چهارچوب كلي براي كمپين، چه كسي ادعا كرده است كه كمپين يك ميليون امضا بدون چهارچوب كلي و بدون سازماندهي و بدون برنامهريزي پيش ميرود؟
تغيير تعداد مشخصي از قوانين مدني ايران تنها هدف مشخص اعلام شده كمپين يك ميليون امضا بوده و هست. بنابراين هر پيآمدي از اين خواست تعيين كننده چهارچوب كلي كمپين است. به طور مشخص وقتي هدف تغيير قانون مدني بيان شده است، به طور ضمني اساس نظام، قانون اساسي و ... پذيرفته شده است بنابراين راه كج كردن ميانه راه و اضافه كردن خواستههاي ديگر برابري و فمينيستي كه در تضاد مستقيم با قانون اساسي است، قرار نيست وسط راه به اهداف كمپين اضافه بشود، گرچه شايد خواست هر يك از اعضاي آن چنان خواستهاي ديگر هم باشد.
كمپين يك ميليون امضا با متعهد بودن به اهداف و خواستههايش با نام كمپين هيچ حمايتي از كنشهاي ديگر اعتراضي (كارگري، دانشجويي،معلمان) نكرده و نميكند. گرچه هر يك از اعضاي كمپين آزادند كه در هر حركت اعتراضي ديگر مشاركت كنند يا خير.
كمپين يك ميليون امضا از روز اول تنها روش گفتگوي چهره به چهره و جمع آوري امضا (روشي صلحآميز و قانوني) را انتخاب كرده است و حالا هر بار كه سيستم قضايي و امنيتي با اعمال خشونت و نقض قانون، فشاري را بر كمپين تحميل كند، نيازي به جلب اعتماد سيستمي كه بيقانوني در آن راه دارد و از آن حمايت ميشود، وجود ندارد و براي بازگويي فشار غير قانوني و رهايي از آن هر رسانهاي كه بخواهد ميتواند اخبار فشارها بر اعضاي كمپين را منعكس كند. در عين حال كه به هر حال تنها مرجع شكايت و دادرسي سيستم قضايي است كه اعضاي كمپين هم طبق قانون حق دادخواهي به آن را دارند و از اين حق قانوني در زمينه فعاليت خود هر بار كه نياز باشد استفاده خواهند كرد.
گاهي حتي وقتي نقدهاي تامل برانگيز هم با ادبيات كنايهآميز و نه چندان اخلاقي و مقايسهاي نامناسب بين روشهاي متفاوت و غير قابل قياس ( مثل شيوه خواست آزادي دو نفر و شيوه اعتراض به زنان مجلس براي فلان لايحه) بيان ميشود، ناديده ميماند.
اگر هدف پيشبرد خواستههاي زنان ايران و تقويت جنبش زنان است، و نه دامن زدن به شكاف بين افكار متفاوت و روشهاي مختلف، روشهاي هوشمندانهتري انتظار ميرود.
۳ نظر:
خوش باشي در زندگي آکواريوميت.
راستي چله زمستوي يخ نزدي شما؟
شوخي
چرا نیما جا برای کامنت گذاشتن نذاشته؟ وقتی نقد می کنی حتما باید منتظر شنیدم جوابی هم باشی. من با نوشته پرستو موافقم. به خصوص اینکه از همان اول نیما قصه سرایی کرده. بین یک عکس از یک نفر با مقاله ای از یک شخص دیگر ارتباط مستقیم برقرار کرده وبر همان اساس نقدی نوشته وفردی را متهم به نداشتن چارچوب تئوریک می کند که تقریبا هر کس در ایران بخواهد با فمینیست آشنا شود نوشته ای از او را لاجرم خواهد خواند
midani bi ensaf cheghadr delam baraye inja tang shode bod...
ارسال یک نظر