دوشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۷

رهبران کمپین بخوانند(3)

پذیرش رهبری یک جمع، بر دیگران یا یک فرد بر دیگران مستلزم این است:
1- که بپذیریم در نظرخواهی ها، سهم نظر من با سهم نظر آن جمع یا آن فرد برابر نیست.
در عین حال مستلزم این است که بدانیم:
2- نیازی نیست به همه چیز فکر کنیم و خودمان را مسئول پیداکردن راه حل برای تمام مشکلات بدانیم.

کسی که فک اول را می پذیرد، خواه ناخواه فک دوم را هم طلب می کند. و نیز کسی که فک دوم را می طلبد، اجبارن باید فک اول را هم بپذیرد.

با توجه به تمام مباحث ذکر شده و اخیرن مطرح در بین فعالان، من کمپین یک میلیون امضا را کارازی ملی شناختم، تکرار می کنم ملی (فرای جنس، نژاد، قوم، زبان، سن، تحصیلات، شغل، عقیده و مسلک) که برای تغییر تعدادی قانون مشخص، به منظور ایجاد برابری جنسیتی و به روش جمع آوری یک میلیون امضا شکل گرفت.
هیچ جای کمپین مطرح نشد که از این یک میلیون امضا، )چه از نظر زمانی، چه از نظر کیفی( کدام امضا بر کدام امضا ارجحیت خواهد داشت.
هیچ جای کمپین مطرح نشد که تا رسیدن به یک میلیون، بعضی ها باید بعضی های دیگر را قبول داشته باشند و برعکس.
هیچ جای کمپین مطرح نشد که چه کسی 1 میلیون امضا را جمعآوری می کند و چه کسی این جمع آوری را از آن خود می کند.

کمپین یک میلیون امضا را پذیرفتم، امضا کردم و همراهی کردم چون جزء اولین فرصت هایی بوده است که وزن فکرهای من به اندازه وزن فکرهای هر آدم دیگر مطرح می شده است.
چون جزء تنها کنش های جمعی بوده است که فقط من مسئول امضای خودم بوده ام و نه هیچ کس دیگر. و در عین حال مسئولیت من به اندازه یکی از یک میلیون نفر بوده و کس دیگری اختیار یا قدرت یا مسئولیت امضای من را نداشته است.
یکی از یک میلیون بوده ام که مسئولیت خواسته اش را تا زمان مطرح شدن آن در مراجع تصمیم گیری و قانونگذاری پذیرفته، حتی اگر 70 میلیون نفر دیگر هم در آن خواسته شریک باشند ولی گرچه مشارکت نکرده باشند.
پذیرفته ام بر زندگی 70 میلیون آدم دیگر تاثیر بگذارم و در شرایطی قرار بگیرم که مستعد رهبری کردن خواسته های مشخص دیگران باشم.
کسی با یک امضای من قدرت و اختیاری از جانب من پیدا نمی کند.
کسی با یک امضای من برای هیچ مسئولیتی نماینده ی من نمی شود.
در مورد روش، چگونگی و چرایی پیش رویی آن، حرفم را بی واسطه و مستقیم می زنم.

ساختار گسترده و در عین حال مسطح کمپین را اینگونه شناختم که یکی از یک میلیون نفر بودنم تحت تاثیر چه کس یا کسانی بوده است، با خودم است.
این که ادامه روند همراهی کردن دیگران تا به یک میلیون رسیدن، تحت تاثیر چه افکار یا چه اندیشه هایی بوده است، با خودم است.
این که در این روندِ همراهی کردن چه می گویم، چه می کنم، چه می اندیشم، تمام مسئولیتش با خودم است حتی اگر به طور کامل تحت تاثیر دیگری یا دیگرانی باشم.

این که از چه روشی در همراه کردن دیگران استفاده کنم، با اختیار و توانایی خودم است و نیز با مسئولیت خودم.
بدون شک دیگران را تحت تاثیر قرار خواهم (تاثیر حداقلی برای گرفتن امضا). بدون شک تحت تاثیر دیگران قرار خواهم گرفت اما با پذیرش تمام مسئولیت ها.
بدون قالب ساختن از آدمها (به دلایل مفید یا غیر مفید) اما در هر حال، لازمه ادامه همراهی با کمپین.
بدون اخلاقی و یا غیر اخلاقی خواندن و قضاوت روشهای دیگران، چرا که تنها اشتراک جمع بزرگ کمپین، فقط و فقط خواسته های مشخص شده برای تغییر موراد قانونی نامبرده شده است.

من کمپین را اینگونه شناختم که از آدمها رهبر می سازد اما نه از افرادی محدود بلکه به تعداد هر امضا، توانایی و قابلیت رهبری را به امضا کنندگان می دهد. و با توجه به میزان فاصله گرفتن هر فرد از سازمانهای سلسله مراتبی، مناسبات غیر دموکراتیک، اصول و اخلاقیات مردسالارانه، توانایی رهبریِ پراکندن گفتمان برابری خواهی را به هر فرد می دهد.

آدمهای عضو کمپین قابل انتقاد هستند. همان طور که دیگران قابل انتقادند.
آدمهای عضو کمپین، امکان اشتباه دارند، همان طور که دیگران اشتباه ناگزیرند.
آدمهای عضو کمپین، می توانند احساساتی بشوند، همان طور که دیگران احساساتی عمل می کنند.
آدمهای عضو کمپین، ممکن است به سرعت تحت تاثیر قرار بگیرند و به همان سرعت هم انکار کنند، همان طور که دیگران بالا- پایین افکار دارند.
آدمهای عضو کمپین...

اما کمپین یک میلیون امضا تا رسیدن به هدف بیان شده، همان خواهد بود که هست و بوده با همان امکان توانمندسازی و ابراز قابلیت ها و گسترش درک جمعی و شناخت خواست کلی و تمرین فرهنگ دموکراسی و باز آفرینی منش و کنش و بینش زنانه ایرانی.


همیشه زمان ادامه دارد...

۴ نظر:

ناشناس گفت...

برای رهبران نوشتی ، عمله های پاره وقت می خونن:))))))))))

Parastoo گفت...

نیکزاد عزیزم!

برای خودم نوشتم، برای تو و برای هر کسی که عضو کمپین است.
من برای یک میلیون رهبر نوشتم.
فرق کمپین با بقیه در همین است. عمله های پاره وقت، رهبران آنند.

ناشناس گفت...

مطلب خوبی بود

تفسیر جالبی است از رهبری

البته اگر رهبرانی نخواهند به بهانه «دموکراسی» دیگران را حذف کنند

به امید برابری

Parastoo گفت...

دوست بی نام!

یکی از اشکالات چالش برانگیز دموکراسی، از بین رفتن حقوق اقلیت است.یا شاید به تعبیر شما همان حذف دیگران(البته اگر این دیگران در اقلیت باشند)
نظام های سیاسی تا به حال راه حلی که برای این مشکل اندیشیده اند، استفاده از سهمیه مثبت برای اقلیت است.
اما اینکه این راه حل، یعنی نشستن در مصدر قدرت و بخشیدن سهمی از آن به اقلیت چقدر با رویکرد فمینیستی مطابقت دارد، جای بحث دارد. ولی آنچه که مسلم است این است که گستردگی کمپین و حفظ آن به صورت غیر عمودی، و البته شبکه ای به هم پیوسته عملن امکان حذف افراد را به حداقل می رساند.

اگر درست متوجه منظورت شده باشم.