در جامعه مردسالار، زن بودن به مراتب سخت تر از مهندس بودن است. و ترکیب این دو تا با هم یک چیزی است که گاهی صبر و تحمل زیادی می خواهد.
خیلی از کارفرماهای ما (شرکت ما) سوالهای فنی دارند که به مراتب یا پشت تلفن حل می شود یا حضور آنها در محل ما و در پیچیده ترین شرایط، حضور ما در آنجا لازم است که سطح هر کدام از اینها هم باز با صحبت تلفنی معمولن مشخص می شود.
بعد از هر مرحله فرآیند جواب دادن، به هر حال به بخش فنی وصل می شود. گوشی را که برمی دارم، یا یک آقای مهندسی پشت خط است یا خانم منشی آقای مهندس، حالت سوم نداشته است تا به حال، چون حیطه کاری صنعتی است.
آقای مهندس با بداخلاقی می گوید من با بخش فنی کار داشته ام ( یعنی چه معنی دارد خط را اشتباه وصل کرده اند؟). من معمولن می گویم بله بفرمایید. آقای مهندس ادامه می دهد سوال فنی دارم خانم (یعنی هیچ خوشم نمی آید به تو توضیح بدهم، زود گوشی را بده به یک آقای مهندس مسئول آن بخش که کار تو نیست، حتی گرچه در بخش فنی باشی.) من معمولن با یک مکث، (لحن حق به جانب می گیرم که یعنی خوب این را که خودم می دانستم) می گویم بله سوالتان را بفرمایید در خدمتم.
آقای مهندس با تردید و اکراه سوالش را جوری می پرسد که مطمئن است به جوابی از من نخواهد رسید.
سوالهای ابتدایی اولیه اش را جواب می دهم. لحن صدایش یک کم از آن حالت بالا به پایین و بی اعتماد خارج می شود و سوال دوم را که معمولن پیچیده تر است می پرسد. بیشتر مواقع اینجا من یک درکی از کاری که حدس می زنم او کرده است یا بلایی که سر سیستمش آورده است، یا جوابی که از سیستم می خواهد بگیرد، می گویم و از او تایید می خواهم.
اینجا آقای مهندس واداده، و کامل معتمد (در اکثر موارد) تایید می کند و تازه سر درد و دلش باز می شود که دقیق چطور این بلا را به وجود آورده است یا چقدر سعی کرده حل کند و هنوز به جواب نرسیده است. و در ضمن اسم من را هم با کلی ادب و احترام و تشریفات جنتلمن گونه مهندسی می پرسد.
خیلی سعی می کنم که لحن اولیه اش را اینجا فراموش کنم. با حس درک کننده، بهش امیدواری می دهم و شروع می کنم به گفتن راه حلهایی که وجود دارد و یا پیشنهاد ایده های جدیدی که می تواند امتحان کند تا شاید به جواب برسد.
خیلی جالب است که این مرحله، آقای مهندس با هر کلمه ای که می گوید یک خانم مهندس هم به سر یا ته کلمه اش اضافه می کند.
بعد من پیشنهاد می دهم که مثلن فلان موارد را چک کند و یا فلان کارها را انجام بدهد و بعد اگر باز مشکل سر جایش بود، باز با هم صحبت می کنیم. یا گاهی صادقانه می گویم، بگذار من یک بررسی کنم و باهات تماس بگیرم و یا کل طراحی مدار و برنامه نویسی اش را انجام بدهم یا اصلاح کنم. خلاصه این قسمت مبتنی بر انتهای کار و یا در دفعه های بعد که به جواب رسیده است یا من زنگ زده ام و راه حل قطعی را بهش گفته ام، دیگر لحن صدا کاملن ویژه می شود.
غلظت "خانم مهندس" هایی که می گوید به وضوح بیشتر شده است و با یک لحن مملو از تحسین و بهت تشکر ویژه ای می کند که دیگر گاهی ناچار می شوم برای خداحافظی سریعتر کلمه هایش را ببرم و تمام.
کل این پرسه خیلی خنده دار است. همین که پیش فرض طرف، با داوری که در انتهای کار می کند چه فاصله ی طولانی و در عین حال چه زمان کمی برای تغییر لازم دارد، شبیه یک طنز کودکانه است که هر بار من را به وضوح به خنده می اندازد، گرچه به طرز تلخی واقعی است.
و آخر این که کیفیت و زمان این تغییر بسته به این که آقای مهندس مذکور اهل کجا هستند و کارخانه اش کجا است، متغییر است و با یک نمودار خطی به فرهنگ های بومی جناب بستگی دارد.
مثلن آقای مهندس، ساکن تهران یا نزدیک به پایتخت خودش را از تک و تا نمی اندازد و وقتی مهندس بودن یک خانم بهش ثابت شد و حتی مشکل جناب آقا را هم حل کرد، جوری برخورد می کند که یعنی اول تو را با فلان خانم که منشی است یا بخش های دیگر (غیر فنی) اشتباه گرفته بوده است وگرنه که مگر چی است؟ کاری نداشت.
اما وقتی از مرکز دور می شویم ولی همچنان اهل مراکز استانهای بزرگ و یا شهرهای بزرگ هستند(مثل شهرهای شمالی ایرانی، اصفهان، مشهد، قم، کرج، تبریز) صداقت بیشتری در نشان دادن حیرتشان دارند (نسبت به آقایان مهندس پایتخت)، اما همچنان از چیزهایی ابا دارند مثل زنگ زدن به گوشی شخصی تو در مواقع اضطراری، یا میل فرستادن به آدرس ایمیل (gmail) تو، باز در مواقع استثنا. و همچنین خواهش از تو برای حضور در محل برای رفع اشکال و یا راه اندزی پروژه شان. موضوعی که مهندسان پایتخت نشین، از پسش خوب برمی آیند با این تفاوت که مثل یک آقای مهندس با تو برخورد نمی کنند، بلکه برایت تصمیم می گیرند که فلان موقع بروی کارخانه شان یا فلان موقع (حتی اگر خارج از ساعت کاری است، بیایند برای حل مشکلشان) و این را حق بدیهی و مسلم خودشان می دانند، در صورتی که در مورد مشابه، اگر به جای من یک آقای مهندس باشد، تعیین زمان و مکان را به عهده طرف متخصصی که کار را باید انجام بدهد می گذارند.)
اما از همه جالب تر آقایان مهندس نزدیک به لبه های مرزی و مراکز به نسبت محروم هستند، مثل اهواز و دزفول و در کل شهرهای حاشیه خلیج و شهرهای سیستان و بلوچستان و در نهایت همه آنها، مهندسان کردستان عراق و مهندسان عرب. آنها خیلی سخت با من حرف می زنند و لحنشان تا انتها ثابت و تحقیر کننده و بی اعتماد است و در نهایت هم حرفم را گوش می دهند ولی گند خودشان را می زنند و حاضر می شوند جریمه خرابکاریشان را بدهند، اما هیچ وقت نخواهند من را ببینند یا به حرفم گوش بدهند، حتی اگر خط تولید کارخانه شان با هزینه های گران یک هفته هم بخوابد. (البته این وابسته به اعتماد وافر رئسای محترمم به من و اصرار در ادامه داستان با من هم هست.)
توضیح: همه اینها چیزهایی است که تا به حال دیده ام که مطمئنن جامعه آماری محسوب نمی شود و فقط یک دید موردی محدود است و بی شک، آقایان مهندسی هم وجود دارند که درک جنسیتی-کاری متفاوتی داشته باشند که خوب تا به حال نصیب من نشده اند.
۳ نظر:
همیشه فکر میکنم چرا اینهمه تبعیض و چه و چه را فقط تو می بینی ، یا برای تو پر رنگ تر از بقیه است...؟ به راستی چرا؟
بهتره حرفم رو تکمیل کنم:
من هم مثل تو یک خانم مهندس هستم،6 سال هم هست که در حوزه فنی و با شهرستانهای مختلف در تعاملم.
حتی یک بار هم با اینهمه تبعیض مواجه نشده ام...
به نظرم دیگر حداقل الان این دید جنسیتی خیلی کمرنگ شده ، به حدی که می شود نادیده اش گرفت ، و به این پررنگی که تو می گویی مسلمن نیست...
سولماز جان!
من موافقم که آستانه تعریف تبعیض جنسیتی یا آستانه توقع برابری جنسیتی برای آدمهای مختلف متفاوت است.
بله ممکن است چیزی که به نظر من پررنگ است و فشار وارد می کند، به نظر تو چیز طبیعی بیآید.
مثلن مادر من در مورد قوانینی مثل اجازه ازدواج یا حق طلاق، احساس تبعیض نمی کند، اما به نظر من یک تبعیض آشکار است.
حالا نمی دانم منظورت از همیشه چی است اما در این پست خاص، من تاکید می کنم بودن در حوزه فنی و تعامل با شهرستان خیلی متفاوت است از حوزه صنعتی. کار قبلی من، فنی و الکترونیک بود با کلی سفر و ماموریت شهرستان امادر حوزه صنعت نبود که خوب خیلی اوضاع بازتر بود و حضور یک زن نیاز به اثبات چندین باره نداشت.
اما وقتی یک زن قرار است برود کنترلر خط یک کارخانه را که مهندسان مرد هم فقط هفته ای یک بار آنجا حاضر می شوند، طراحی و راه اندازی کند، تبعیض به وضوح به چشم می آید یا دست کم به چشم من می آید.
گرچه باز هم می گویم در این هم بحثی ندارم که توقع من از برابری جنسیتی در سطح بالا و ایده آل است.
ارسال یک نظر