دوشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۷

من مسئولم

موهایش خیس است، از دورن می لرزد و هیچ نمی گوید.
لبهایش لبهای خیس او را جستجو می کند و دستهای حریص که روی نشانه های زنانگی سر می خورد. و آوایش بلند می شود که هیچ وقت نمی تواند تشخیص بدهد درد است یا لذت؟ و این سوال هر باره اذیت کننده تر سکوت را می طلبد.

گرم نیست، اما پنجره را باز می کند، صورتش داغ به نظر می آید.
انگشتهای حریصش روی تاچ پد حرکت می کند و آوای زوزه مانند مرد بلند می شود که نمی تواند تشخیص بدهد بر او فریاد می کشد یا از درد درون؟

خنده های در ظاهر گرم، صمیمی طوری که همراهی را بطلبد و همراهی می شود. بغضهایی که نمی تواند تشخیص بدهد از درد درون است یا از عذاب وجدانِ درد گذاشتن است.


لبخند های بعد از بوسه های خیس حریصانه ...
صورت داغ شده با خنده های عصبی و چیزی فروخورده که زمزمه می کند و تو را حریصانه می طلبد...
بغض ناگفته که بر سر فرود می آید و برمی شوراند و رها می کند و ...

پرده های پوشاننده

پاره شده...
برانده شده...
دردیده شده...

باز شده...
محو شده...
هیچ

هیچ

همه

۳ نظر:

ناشناس گفت...

هر وقت غمگین میشم به این موزیک گوش میکنم
موزیک فیلم پاپیلون
http://www.megaupload.com/?d=OEC01C50
امشب بدجوری بارون میاد.....

ناشناس گفت...

4 تا پست اخرت رو با هم خوندم. برام عجيب بود يكي اش. اما مهم نيست. اين احساس خودت بود. يك روز مي شه سرش حرف زد.
درباره اين پستت با همه سانسور و نشانه ها و سركوبش و در عين حال رك گويي اش.
حسش قوي بود مثل خيلي از نوشته هات.
البته اگه منظورت رو لابلاي اين همه گنگي درست فهميده باشم منم يه پست تو اين مايه ها نوشتم. اما خيلي خيلي متفاوته البته. تنها شباهتش در پارگيه عزيزم!!!!!!!!!!!!!

Parastoo گفت...

آره می فهمم چی می گویی نازلی اما نوشته من یک فرق مفهومی عظیم با نوشته مورد نظر تو دارد، وگرنه که من با مسیر تو همفکرم.

به هر حال علاوه بر تابو شکنی و این حرفها انسانیت و تعهد و ... با شعار های روشنفکری قابل حذف شدن نیست. فقط یک مغلمه خنده دار است.