حس عجيبي است مثل تولد. اما نه تولد خودت مثل تولد يك موجود زنده در تو.
بعد از اين همه سال، چنين حسي برايم خوشآيند و دوست داشتنيتر از آن احساسي است كه بايد 13-14 سالگي ميداشتم.
مثل بقيه دخترها، احساس لمس توان بارداري چيزي مبهم، ناشناخته و پر از ابهام و ترس و سوال و شايد ته ماندهاي از ملث بودن لذت و و و بود.
اما حالا بدون كابوس تمام اين سالها،منهاي كاوبس همهء اما و اگرها و منهاي تاثير بر تمام روابط و تصميم ها، يك حس نو و دوست داشتني عجيبي دارم.
تصور اينكه يك موجود ديگري ميتواند، بدون هيچ دليل مصنوعي و به طور كامل در من پا بگيرد و سالم بزرگ بشود و به دنيا بيآيد خيلي دوست داشتني است.
در آن حد كه بدون تمام شرايط ديگر زندگي فكر ميكنم كاش همين روزها...
راستي تو در اين حسهاي من دنبال چي ميگردي؟
۲ نظر:
دنبال بهانه ای برای تبریک یا شادی ...
كاوههههههههههههههه :)
راست ميگويي، اما بعضي از بهانه ها قشنگ تر و دوست داشتني ترند
ارسال یک نظر