وقتي چشمهايم را ميبندم آرزو ميكنم كاش ميشد ذهن را يك جا خالي كرد و بعد خوابيد.
وقتي رانندگي مي كنم آرزو ميكنم كاش ميشد ذهن را pause كرد و فقط به جاده نگاه كرد.
صبح كه بيدار ميشوم فكر مي كنم كاش ميشد فقط برنامه هاي دلبخواه ذهن را اجرا كرد.
اين همه به ريختگي را براي چي خلق كرده است؟
چه كاري اين همه ضروري و مهم است كه هر لحظه و هر جا ذهن دست به گريبانش باشد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر