دوشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۸

dynamic processing

وقتي چشمهايم را مي‌بندم آرزو مي‌كنم كاش مي‌شد ذهن را يك جا خالي كرد و بعد خوابيد.
وقتي رانندگي مي كنم آرزو مي‌كنم كاش مي‌شد ذهن را pause كرد و فقط به جاده نگاه كرد.
صبح كه بيدار مي‌شوم فكر مي كنم كاش مي‌شد فقط برنامه هاي دلبخواه ذهن را اجرا كرد.

اين همه به ريختگي را براي چي خلق كرده است؟
چه كاري اين همه ضروري و مهم است كه هر لحظه و هر جا ذهن دست به گريبانش باشد؟

هیچ نظری موجود نیست: