اينجا كه من كار ميكنم، يك سري تجهيزاتي داريم كه در صنعت استفاده ميشود.
معمولن براي چگونگي استفاده از آنها و يا مشكلاتي كه حين كار به وجود ميآيد مهندسين بخش تماس ميگيرند و يا حضوري ميآيند كه مشكل را درميان بگذارند و يا راجع به چگونگي استفاده از نظر فني اطلاعات دقيق تري بگيرند.
گاهي وقتها هم مشتريهاي ما از صنايع نظامي هستند.
اين جور وقتها اگر از جايي بخرند كه بخش كله كندهاي از نظام باشند، آدمها به طور فردي ميآيند خريد ميكنند و اسمي از مثلن صنايع فلان نميبرند.. .
يا شركت هاي اقماري كه همه به سپاه وصلند ولي اسم به نظر غير مذهبي دارند كه هيچ اطلاعاتي هم از كاري مي كنند نمي دهند و هيچ حرفي هم از رابطه هاشون نمي زنند. اما از حرفهاشون و قيافه هاشون مي فهمي كه مربوط به كجا هستند.
جالب است كه با اين كاربردش از تجهيزات مهم است، هرگز نميگويند براي چي مي خواهند استفاده كنند.
و اشكالاتي كه پيش مي آيند مربوط به گرماي حداكثري است.
اما عجيب ترين موضوع برخورد خورده مهندسان جوان نظامي است. حتي در شرايطي كه آنها نيازمند اطلاعات تو و تجهيزات تو هستند لحن و برخوردشان بالا به پايين، آمرانه و برخورنده است.
ترجيح ميدهم كمترين صحبت را با آنها داشته باشم و در الويت آخر كارها و مشتري هاي روزانه باشند.
شركت ما هم تحريم هاي خودش را با اين جور مشتري هاي دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر