به قول خودشان بچه مقدم- فلاح- پشت خط اند. 20 و 26 ساله.
با ديپلم تو شركت ما به عنوان كارپرداز استخدام شده اند و كم كم به فوق ديپلم هاي نيمه متمركز هم رو آوردند.
كارهاي بانكي و پيگيري هاي اداري و ... .
به شدت عشق معرفت و رفاقت و در عين حال آماده درگيري تهاجمي (البته هر روز دارد از تهاجم سريعشان كاسته ميشود.)
حرفهاي معمول محيط هاي كاري كه فوتبال چي شد و فردوسيپور كي را براي 90 اين هفته دعوت كرده است و حوادث معمول چه خبر و كي با كي درگير شد و كدام كوچه چاقو كشي شده بود و ... اينها بود.
هر از گاهي هم يك خبر ورزشي يا گل و يا نشريات از اين دست هفتهاي- دو هفتهاي يك بار ميخريدند.
از بس من خبرها را گفتم و رفتم و آمدم كه حيف است بچه هايي مثل شما از اين چيزها بيخبر باشند و چرا مردم دلشان را به پول جيره بندي شده جيب خودشان كه از دست يكي ديگر ميخواهد داده بشود دل خوش ميكنند و كمك كن تا همسرت كار پيدا كند و خانه حوصله اش سر نرود و براي بچه هاي خواهر كتاب هديه بخر و از اين جور حرفها... به همشهري هر روز رسيده است و هفته اي يك هفته نامه ورزشي كه بيشتر تحليل دارد تا خبر. البته روزهايي كه خبرها به نظرشان خيلي جالب باشد، كنار همشهري، آرمان و شرق هم به انتخاب خودشان از رو دكه اضافه ميشود.
ديروز نميدانم تو كدام يك از روزنامه ها يكي از اين همكارها ماجراي سه دانشجويي را ميخواند كه كشته شدند و 16 آذر شكل گرفت.
با تعجب ميگويد: ”همش 3 نفر كشته شدند؟“
تاييد مي كنم.
ادامه ميدهد: “ 3 نفر كشته شدن و اين همه سال هي روز دانشجو روز دانشجو ميكنند؟”
ميپرسم كه دليل كشته شدنشان را هم نوشته؟ تاييد مي كند. و باز ادامه مي دهد ”همين چند ساله كه خيلي دانشجوي بيشتري كشته شد پس چرا روز را عوض نكردند؟“
فقط به تاريخ آن ماجرا اشاره ميكنم و رژيمي كه آن زمان سر كار بود و حالا نيست و تاريخ كشته شدگان جديد و رژيمي كه سر كار بوده و هست. و تنها روز دانشجويي كه به طور رسمي در تاريخ ثبت شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر