این تکه را از کتاب راهنمای آزاد اندیشی، نوشتهء دن بارکر، برای گوه سنی نوجوانان انتخاب کردم.
چیزی حدود 15 دقیقه تو نمایشگاه مبهوتم کرده بود. بسیار برایم جالب است که چیزی را که برای نوجوانان نوشته شده است، شاید خیلی از ما تا به حال حتی بهش فکر نکرده باشیم. هر چه بیشتر تو سالن کودکان می چرخیدم، بیشتر برایم مسلم می شد، که پایه های فرهنگی از کجا کج شده است:
چیزی حدود 15 دقیقه تو نمایشگاه مبهوتم کرده بود. بسیار برایم جالب است که چیزی را که برای نوجوانان نوشته شده است، شاید خیلی از ما تا به حال حتی بهش فکر نکرده باشیم. هر چه بیشتر تو سالن کودکان می چرخیدم، بیشتر برایم مسلم می شد، که پایه های فرهنگی از کجا کج شده است:
بعضی از مردم برای تصمیم گیری دربارهء اینکه چه چیز خوب و چه چیز بد است از حکم ها پیروی می کنند.
حکم فرمانی است که تو وظیفه داری همیشه از آن پیروی کنی.
اما آندریا ( قهرمان کتاب ) برای تصمیم گیری دربارهء آنچه درست یا نادرست است از اصول استفاده می کند.
اصل یک نظر است، نه یک فرمان.
اصل به تو نمی گوید چه باید بکنی.
اصل به تو می گوید چگونه دربارهء کاری که می خواهی انجام دهی، فکر کنی.
احکام نباید زیر پا گذاشته بشوند.
اما از اصول می توان سرپیچی کرد.
می توان یک اصل را به خاطر اصل مهم تری نادیده گرفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر