بين اخلاق و سياست آيا مرزي وجود دارد؟ يا تضاد هست؟
ميشود هم بازي كرد و هم اخلاقي ماند؟
به نظرم بين قمار و شطرنج فاصله بزرگي است كه احترام به انسانيت و ارزشهاي انساني پرش ميكند. شايد كمي شبيه شعار است اما خوب! من قمارباز خوبي نيستم چون نميتوانم به هر قيمتي فكر حريف را بخوانم. اما اگر به جاي هر وسيلهاي به طور مطلق، ارزش انساني بگذارم وسط، باهات شطرنج بازي مي كنم حتي اگر تو قمارباز باشي؛ ميداني چون شطرنج چيزي براي زير ندارد همه مهرهها رويند، حتي اگر تو قمارباز خوبي باشي.
من دروغ نخواهم گفت. حاشا نخواهم كرد. توهين نخواهم كرد. گزند نخواهم زد. دزدي نخواهم كرد. تحقير نخواهم كرد. قهر نخواهم كرد. شاكي نخواهم شد. حذف نخواهم كرد. منفي نخواهم بافت. اما به جاي همه اينها آنقدر نقد خواهمت كرد تا تغيير كني يا قانعم كني.
ميشود هم بازي كرد و هم اخلاقي ماند؟
به نظرم بين قمار و شطرنج فاصله بزرگي است كه احترام به انسانيت و ارزشهاي انساني پرش ميكند. شايد كمي شبيه شعار است اما خوب! من قمارباز خوبي نيستم چون نميتوانم به هر قيمتي فكر حريف را بخوانم. اما اگر به جاي هر وسيلهاي به طور مطلق، ارزش انساني بگذارم وسط، باهات شطرنج بازي مي كنم حتي اگر تو قمارباز باشي؛ ميداني چون شطرنج چيزي براي زير ندارد همه مهرهها رويند، حتي اگر تو قمارباز خوبي باشي.
من دروغ نخواهم گفت. حاشا نخواهم كرد. توهين نخواهم كرد. گزند نخواهم زد. دزدي نخواهم كرد. تحقير نخواهم كرد. قهر نخواهم كرد. شاكي نخواهم شد. حذف نخواهم كرد. منفي نخواهم بافت. اما به جاي همه اينها آنقدر نقد خواهمت كرد تا تغيير كني يا قانعم كني.
۶ نظر:
چشم انداز آینده ی این نگاه آیا این نیست که در آینده همه مثل هم فکر می کنند، چون آن قدر بحث کرده اند که باور کرده اند همه حقیقت را می گویند، این نگرش آیا به توتالیتاریسم منجر نمی شود.
اول اينكه تو از اول خودت را معرفي نكردي، و حالا دليلي پيدا كردي براي توجيهش. و بعد اگر من آنقدر آدم ترسناكي هستم كه باعث مي شود تو حتي اسم خودت را هم نگويي هم براي خودم متاسف ميشوم و هم از قدرتي كه تو زير اين ترس براي من قائل ميشوي به شگفت ميآيم.
دوم اينكه تا وقتي كه حرفهاي تو كه با نقد مخلوطش ميكني نصيحت گونه و بالا به پايين و تكليف معلوم كننده است، من ترجيح ميدهم به نقدي كه بين آن لحنت بوده است اصلن پاسخ ندهم. حالا تو اسم اين را قهر، تحقير و يا هر چه كه مي خواهي بگذار. اما من به كسي كه در نقد تفكر و رفتار من بهم پدرانه توصيه ميكند كه چطور زندگي كنم، چيزي نخواهم گفت.
اما شايد بايد يك توضيح به نوشتهام اضافه كنم، گاهي قانع شدن به معني تغيير نگرش به آن سمت نيست. بيشتر منظور من از اين پست زير پا گذاشتن اخلاق با توجيه هدف است.
اين كه از هر وسيلهاي براي رسيدن به هدف حتي انساني استفاده بشود.
اما موضوع اين است كه من معتقدم كه همه حقيقت پيش يك فرد نيست اما بحث من اينجا حقيقت نبود بلكه شيوه رسيدن به حق.
من فقط یک سوال پرسیدم، تو می توانستی جواب دهی نه.این همه تفصیل!!
نكند توقع داري در مقابل هر توهين تو فقط جواب سوالاتت را بدهم؟
و اين همه ميتوانستي و ميبايست و بكن و نكنت را حتمن انجام بدهم؟
من ترجيح مي دهم به تفصيل جواب بدهم، مجبور نيستي باز ازم چيزي بپرسي .و يا حتي اينجا را بخواني
شاه هم مي گفت مجبور نيستي ايران بموني مي توني بري.
فرق ايران با وبلاگ اين است كه ايران كشور همه مردم ايران است، اما اينجا وبلاگ من است كه نوشتههاي شخصيام را تويش ميگذارم.
و نقد تو نه نقد عملكرد و انديشه من كه بياحترامي به من است.
خوش باشي
ارسال یک نظر