جمعه، تیر ۰۷، ۱۳۸۷

چند تایی

یکی این که، یکی از روزهای این هفته تمام وبلاگهایblogspot فیلتر شده بودند. دلیلش را کسی می داند؟

دوم این که، چهارشنبه با محبوبه از زندان تلفنی صحبت کردم. بقیه موضوعش در خبرها هست، فقط اینکه نبودنش هر روز و هر روز و هر روز حس می شود. و امروز پانزدهمین روز است.

سوم این که، دارم بالا می روم با برنامه ریزی و از پیش فکر شده، با هیجان اما با هیجان فکر شده.به من فرصت داده شده که درگیر هیجان نشوم و با اختیار کامل پیش بروم. گرچه مسئولیتش را به شدت سنگین حس می کنم. به خودم حق می دهم که در این شرایط گاهی برنامه ریزی روزمره را گم کنم. مثل امروز که باز سر ساعت بیدار شدم و آماده برای روز کاری و ...

۴ نظر:

ناشناس گفت...

پس کی آزاد میشه ؟

ناشناس گفت...

سلام
1- بلاخره با هیجان یا بدون درگیر شدن با هیجان؟
2- هیجان فکر شده دیگه چیه؟ یعنی می تونی هیجانتم کنترل کنی؟
3- روز تعطیل زود بیدار شدن بد نیست تازه خوبم هست باعث می شه بعد از چند روز یه چیزی آپ کنی

Parastoo گفت...

دوست بی نام!
اگر هیجان فقط مال خودم باشد می توانم کنترل کنم چون دارم بهش فکر می کنم و هم این روند فکر کردن به هیجان، کند و قابل مدیریت می کندش.، اما وقتی هیجان یک نفر دیگر هم اضافه بشود، دیگر زیاد قابل کنترل نیست.

اما عرض شود که به هر حال هر جا جلوی ضرر را بگیری فایده است، وقتی یک دور از خواب بیدار می شوی و هر چند دیر می بینی روز تعطیل است، با هزار جون کندن خودت را به تخت می چسبانی که استراحت روز تعطیل را از دست نداده باشی :)

ناشناس گفت...

سلام
اومدم سری بزنم دیدیم دیشب برات کامنت گذاشتم ولی یادم رفته اسممو بنویسم!1
فقط خواستم بگم اون دوست بی نام منم
اما من وقتی هیجانی می شم دیگه فکر می ره قاطی باقالی ها خوش به حال تو که می تونی تو اون شرایط فکر کنی
اما برای ضرر و فایده رو تخت افتادن و خوابیدن که سخت نیست به هر حال برای من که جون کندن نداره:D