سه‌شنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۷

زندگی در آکواریوم

به فرض اینکه ما با هم چگونه خندیده ایم،
به فرض اینکه ما با هم چه خورده ایم، چه گفته ایم، چه کرده ایم، ...

بودن کنترل، شنود، دید، یا حضور غریبه برای زندگی ما واهمه آورتر است یا آنچه که ما می خوریم و می گوییم و می بینیم و می خندیم و ... برای شما؟

ما بلند بلند زندگی می کنیم، چه باک که در آکواریوم باشیم؟
اما آنهایی که برای آکواریوم های شیشه ای ما کنترل صدا و تصویر و رنگ و بو و مزه می گذارند، چه موجهای لغزنده ای سوارند. موجهای قدرتی که فقط با باد بر بلندی است.

خوب بگذریم. خانم ها! آقایان! من برای بازجویی های شبانه روزی تجدید قوا کرده ام. حالا نوبت کیست؟

۳ نظر:

ناشناس گفت...

بيا اين پست من رو بخون نظرت رو بگو. اون پست راز كمپين رو هم بخون.

ناشناس گفت...

باز گویم چه چین ها بر جبین دارم
/ باز گویم چه یاران در اوین دارم

ناشناس گفت...

روی پاها مردن بهتر از روی زانو زندگی کردن است
زاپاتا