عیدانه نویسی هم وقت می خواهد و هم حوصله که هیچ کدامش نبود.
در عوض یک تجربه بزرگی شروع شده که هم خیلی چیزهای بعدی را تحت تاثیر قرار می دهد و هم پیشبرد آن برایم مهم است.
زندگی مستقل یک دختر خارج از چارچوب خانواده پدری و همسری هنوز هم از آن تابوهایی است که در جامعه به سختی پذیرفته می شود.
خیلی از دخترها زندگی دانشجویی را در شهر دیگری مستقل آغاز کردند و توانستند با کسب شغل و مستقر شدن در شهر غیربومی، زندگی مستقل را پیش ببرند.
و همین شرایط برای دختران و یا حتی پسرانی که به کشورهای دیگر مهاجرت می کنند هم پیش می آید.
اما نامانوس ترین حالت از دید جامعه، وقتی است که فرزندان قبل از ازدواج بخواهند مستقل از خانه پدری ولی در همان شهر زندگی کنند.
عجیب ترین واکنش خانواده این بود که اگر به جای زندگی با یک دوست (دختر)، ازدواج و زندگی رسمی (با یک پسر) بود، به خوشبختی من امیدوار و دلگرم می بودند و نگرانی خیلی کمتر بود.
گرچه در جامعه مردسالاری که برای هر کاری باید اول هویت خودت را ثابت کنی و بعد کار را پیش ببری، تصویر زندگی دو دختر با هم با تصویر زندگی یک دختر و یک پسر بسیار متفاوت است. به خصوص که اگر زندگی دختر و پسر در قالب خانواده رسمی و عرفی جامعه باشد.
و موضوع مهم دیگر این است که وقتی تصمیم جدیدی را به اجرا می گذاریم، تمام هزینه ها و فایده های آن تصمیم به کنار، شرایط ویژه ای که الزامن مربوط به آن تصمیم خاص نیست ولی وجود دارد هم می تواند جز عوامل شکست اجرای تصمیمتان بشود.
بنابراین وقت ندارم دست از پا خطا کنم و یا ساده تر این که باید حسابی مراقب خودم باشم تا شرایط در جهت اجرای درست تصمیم به نظر بیاید.
۲ نظر:
میدانم که تجربه خوبی خواهد بود ونقطه عطفی در زندگی و اصن اومدم بگم که تو همیشه خوب می افرینی در زندگی
مرسی دوست جونم
خیلی خوب است که آدم دوستهای مشوقی مثل تو داشته باشد
ارسال یک نظر