طبق معمول بحث سر این است که فلانی این را گفت، من خودم می دانم چه می کنم. این همه تجربه دارم، حالا باید زیر حرف این جناب بروم و و و ...
یک روز از اوج دعوایشان گذشته است که من داخل می شوم. کلی بالا و پایین قضیه را می گوید و عصبانی و ناراحت است، و یک جوری صحبت می کند باعث بشود که من بهش حق بدهم.
می گوید: "ببخشید خانم مهندس، من این جوری برای شما صحبت می کنم ولی همان جور که در شخصیت و ادب خودش است، صحبت کرده است. با منشی من با کارمندان من با کارگران من، خیلی بد همه آن چیزها که در شخصیت خودش هست را گفته است."
با تعجب، فکر می کردم با این ادبیات، الآن یک دعوای ناموسی را برایم تعریف می کند، ادامه می دهد: "به من می گوید شما سیم بندی را اشتباه بستی و بلد نیستی چه جوری باهاش کار کنی. واقعن هر چی که در حد شخصیت خودش هست را گفته است."
مبهوت می شوم. فلان کارخانه دار ماشین ساز. با آن همه ریز و درشت زیر دستش. با اینکه خودش می گوید تخصص برق ندارد ولی خودش این جور کارها را می کند، ولی باز تا این حد بهش برمی خورد وقتی می شنود که خطا کرده است. و چقدر این اشتباه کوچک کاری به شخصیت آن آدم گره خورده است...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر