«بیمقدمه گفتم:
میخواهم وقت او را چندی بگیرم و سوال کنم. او گفت از این
فرصت راضی است و انتظار داشت زودتر یاد او می کردم. من گفتم او درست میگوید اما
شاید نمی داند برقراریی رابطه با او چه دشوار است و نیز گفتم او چون شئیی قدیمی و
نایاب همواره ترس میآورد، مبادا امواج نازکی از صدا، اندامش را بخراشد و حتی هوای
دور و برش را هم باید میزان کند.»
از مجموعه داستانهای کوتاه «سفر ناگذشتنی» غزاله علیزاده/
اسفند 1351
جدا از روایتهای داستان و خط داستانی و موضوعی، در شگفتم از دایره لغات غزاله
علیزاده. به طرز شگفتآوری از واژههای زیادی در نوشتارش استفاده میکند. واژههای
بینهایت زیبا، متفاوت و خوشآهنگ و شاید ترکیبهایی که خودش ساخته است یا انواع
رنگها: سوسنی، کاکوتیی، قفایی محو و اخرایی. حتی دلم نمی آید واژه ها را از متنش
جدا کنم و برای نمونه بیاورم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر