سه‌شنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۶

تو درک می کنی!

دختر مهربانی است. گوشی را که گذاشت با خوشحالی گفت بالاخره درست شد، بستنی عصر با من.
سر میز ناهار بودیم. آنهایی که خبر داشتند گفتند چطور شد؟ من و بی خبرهای دیگر هم پرسیدیم چی درست شد؟
به طور خلاصه از برادرش گفت و همسرش که یک سال از زمان عقدشان می گذشت، و به دلایلی(کلی تعریف می کرد بدون گفتن ریز دلایل، گرچه لحنش طوری نبود که عدم تمایل به گفتن مفصل را از او تشخیص بدهی) رابطه به هم خورده بود و به شکایت برادرش رسیده بود و نتیجه ای که این همه خوشحالش کرده بود، محکوم شدن همسر برادرش بود و خبر شندین حکم فلان و بهمان و ارجاع ادامه پرونده به امنیت ملی.

به لطف آقایان گوشم به امنیت ملی حساس شده است، با این توضیح مختصر که من به امنیت ملی حساسم، و دو بار تاکید که اگر اشکالی ندارد و دلش می خواهد یک توضیح کوچک بدهد که چطور یک پرونده خانوادگی به امنیت ملی رسیده است. به خاطر گپهای هر از گاهی سر ناهار درک می کرد که حس کنجکاوی من از چه جنسی است. شروع به توضیح کرد.

داستان مفصل بود، ولی من ناظر بیرونی که هیچ نسبتی با هیچ کدام از طرفین نداشتم و هیچ نفعی هم در ماجرا نمی بردم، 3- 4 بار بین حرفهایش پرسیدم خوب این چه اشکالی دارد؟ یا این که جرم نیست؟ یا دختر فقط بدشانسی آورده است؟ یا می شد قضیه را با یک طلاق ساده تمام کرد؟ یا چرا برادرت می خواست این طور خرابش کند؟

موضوع همان رشته پوسیده جنایات ناموسی بود، فقط با یک نقاب تجملاتی- فرهنگی و روشنفکر مآبی و ... ولی هیچ کدام اینها منظورم نبود، جز شادیی که از فلاکت یک آدم دیگر به خصوص هم جنس و به قول خود دختر(دوست قدیمی خود او) یک لحظه آمد و رفت.

گاهی شاد می شویم از زجر یک آدم، گاه غمگین می شویم، گاه مستاصل می شویم، گاه عذاب وجدان می گیریم، اما کی می داند سکوت کدام یک یا کدامین ِ این مفهومها را با خودش دارد؟

مراسم دیروز/8 مارس
این بحثی که راه افتاده و پویا راجع بهش نوشته است، قابل تامل است.زنان ایران 1457. اگر زمان و چشم ماند می نویسم.
توضیح پس نوشت: فقط نوشتم که اینجا زیاد خالی نماند، ممکن است چند روزی ننویسم.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

Are vaghan nemidonam chera bazia enghadr doost daran talagho ba talkhi anjam bedan!

ناشناس گفت...

من خودم زن هسستم و طرفدار حقوق زنها ولی حالم از این زن زن کردنهای تو به هم می خوره!

Parastoo گفت...

دوست بی نام!
زن بودن تو و نیز طرفدار حقوق زنان بودن به فرض یکی بودن تعریف ما از طرفدار حقوق زنان، خوشحال کننده است.
اما جالب تر می بود اگر دلیل حال به هم خوردگیت را بنویسی، شاید تو چیزی از زن بودنت می دانی و می خواهی که من نه! و یا برعکس.
یکی بودن اشتراک زن بودن یا حتی طرفدار حقوق زنان بودن آنقدر وسیع و گسترده است که هیچ الزامی برای خوشآمد ما از نوشته های همدیگر نمی آورد.