قبل از اینکه اینترنت اینچنین باب بشود، آدمها دستنوشته های روزانه ای داشتند که پر از اسرار مگو بود و همیشه باید پنهان می شد و دور از دسترس عموم و در خصوصی ترین فضا نگه داری می شد.
هر چه اینترنت معمولتر و استفاده از آن بیشتر شد، بیشتر آن دستنوشته ها به فضای مجازی انتقال پیدا کرد، گرچه همچنان سعی بر خصوصی ماندن آنها وجود داشت.
آدمهایی که با نام واقعی خودشان نمی نوشتند و دوستان و آشنایان هم از وبلاگ یا وبسایت طرف باخبر نبودند.
یا آدمهایی که با نام خودشان می نوشتند اما نوشته شان متفاوت بود از دستنوشته های شخصی و بیشتر شبیه یک صفحه روزنامه شخصی بود.
اما در هر صورت زندگی معمولی و رها از قید و بندهای اجتماعی کمی بیشتر تمرین شد، حیطه ای که سالها در ایران با شرایط و به دلایل مختلف پنهان شده مانده بود.
بدیهی است که برخورد با فضای تجربه نشده در ابتدا نمی توانست بدون اشکال باشد. نمونه اش قضاوتهای فراوانی که ما از خواندن و شنیدن زندگی های خصوصی تر همدیگر می کردیم و هنوز هم گاهی می کنیم.
علاوه بر آن مقاومت ما در برابر شکستن ماسکهایی که برای خودمان ساخته بودیم و ترس از برداشتن آن ماسکها و تناقضات رفتاریمان در حضور و عدم حضور ماسک.
دیگر: نوع برخوردمان با فضایی که از زندگی خصوصی مان مینوشتیم اما آن را در فضای عمومی منتشر می کردیم. شاید برای خیلی از ما وبنویسها پیش آمده باشد که پستی را در جایی منتشر کردیم و بعد وقتی از دهان کسی که انتظار نداشتیم، آن را شنیده ایم، به نظرمان چندان خوشآیند نبوده است.
ولی مهم است که با خودمان روراست باشیم و بدانیم که اینترنت، گرچه فضای مجازی است، اما به هر حال عمومی است. هر جمله ای که من در این پست اضافه کنم، با دو کلمه، از هر جای دنیا جستجو می شود و در کمتر از ثانیه ای در اختیار است.
علاوه بر آن فضای مجازی گپ و گفتگو(ایمیل، چت و هر چیز دیگری از این دست...) که با بیش از دو نفر شکل می گیرد (حتی در مورد دو نفره اش هم می شود بحث کرد، اما خوب آن را برای فرصت دیگری می گذارم) عملن مثل صحبتی است که در فضای واقعی بین چند نفر انجام می دهی و بدیهی است که آنها هر حقی بر بازگویی شنیده های تو دارند، مگر اینکه از ابتدا شرط غیر این را اعلام کنی (که در آن صورت هم باز به نظر من این شرط همه حق را از شنونده نمی گیرد).
به نظر من یک اصلی وجود دارد و آن این است که حرفی که زده می شود، عمومی است و تعیین این عموم هم دیگر چندان در انتخاب گوینده نیست. حتی لحن گفتگو و نوع واژه پردازی هم به طور طبیعی از این اصل مستثنی نیست.
فقط یک مورد استثنا می تواند در این موارد وجود داشته باشد و آن حیطه خصوصی است که آدمها روی آن مالکیت دارند، مثل شماره تلفن، آدرس منزل، آدرس محل کار، آدرس ایمیل افراد و از این دست که شاید یادم نمانده است. دراین موارد به نظرم بدون اجازه فرد در هر مورد خاص، این حق وجود ندارد که هر فرد آگاهی این اطلاعات را از شخص دیگر به فرد یا افراد دیگر برساند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر