يكي ميگفت موضوعات زنان در ايران بيش از هر چيز ناموسي است.
پنجشنبه در حالي تماس ميگيرد كه دو- سه ساعتي از ساعت كار گذشته و دارم با عجله كارها را مرتب ميكنم كه بروم.
كلي خواهش و اينها كه كارش واجب است و گير مانده وفلان تا وصل ميكنند كه باهاش صحبت كنم.
ميگويد من فلان شهر صنعتي در اصفهانم و آمدم سايت فلان را راه اندازي كنم و اشكال فني برايم پيش آمده، خوب صحبت ميكنيم.
قرار ميشود يك چيزهايي را تست كند و باز اگر جواب نگرفت دوباره سوالهاي ديگري بپرسد و مسيرهاي ديگر را امتحان كنيم.
ميپرسد تا كي هستيد؟ ميگويم دارم ميروم. جمعه را ميپرسد كه ميگويم نيستيم.
خواهش ميكند كه شماره موبايلم را بدهم چون بايد حتمن اين يكي دو روز راه بياندازد.
شماره را ميدهم و ميگويم هر جا به اشكال خورديد تماس بگيريد.
لحظه آخر يادش ميافتد اسمم را بپرسد. ميگويم.
يك دفعه ميگويم اااا شما خواهر آقاي (برادرم) هستيد؟
ميگويم بله.
ميگويد پس اگر باز اشكال بود و نتوانستم پيدا كنم؟
ميگويم شماره موبايل را داريد ديگر. تماس بگيريد.
كلي من و من ميكند و ميگويد نه پس من مزاحمتان نميشوم. حالا شنبه اگر هستيد با دفتر تماس ميگيرم.
مبهوت مي مانم كه آن همه اصرار و توضيح كه كارش عجلهاي است و شماره را ميگيرد و حالا تا ميفهمد من خواهر-مادر يكي هستم پشيمان ميشد كارش را عجلهاي انجام بدهد و لابد كلي هزينه را تحمل ميكند.
نميدانم با گوشي يك خانم مهندس با اجازه و هماهنگي با خودش تماس گرفتن و صحبت هاي كاري كردن مگر در چه حد كار غير عرف و بيناموسي است لابد كه ...
يا برايم جالب است بدانم كه تصور آدم ها از خودشان و رفتارشان چي است؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر