چهارشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۹

بي نقطگي

تمام روزها‏، انتظارهاي طولاني و بي وقفه

سه هفته... نه نمي‌شود
يك هفته... هيچ خبري نيست
انجام مي‌دهم... كاري پيش نمي‌رود
گفتم انجام مي دهم‏، اعتماد كن... هيچ چيز فرق نكرده است


خبرهاي خوبي نمي‌رسد
همه چيز را همگاني مي كنند، بر خلاف انتظار و قرار قبل
دوباره احضار شده به زندان
همه سايه ها غير واقعي و متوهم به نظر مي‌آيد
تمام روزها به شب بي خوابي منجر مي‌شود، شبهايي كه يا برق نيست، يا من سردرد دارم، يا تب دوباره رو آورده، يا گرما هجوم مي‌آورد، يا .... بي خوابي محض


همين طور هر بار آب فرو مي بلعم
دو سانس ديگر هم اضافه شده است
به لبخند من خنده شاد تحويل مي‌دهد
همه چيز لغو شده است
انتظار هر چيزي را مي‌كشد جز واقعيت

اما اضطراب است كه رها نمي كند
بي وقفه، پرغم، هول آور...


*** تو ضيح: اين پست هيچ جملهء تمامي ندارد و تمام جمله ها رها شده مانده اند
حتي همين جمله

هیچ نظری موجود نیست: