حتي در شادي هاي مردم هم هنوز پليس امنيتي در شهر يعني ترك نظام روز به روز عميق تر ميشود.
جوانان 20 تا 30 ساله ساعت حدود 7:30 شب در خانه ها را ميزدند و با لحن مودبانه پشت آيفون سلام ميكردند و ميگفتند ساعت 8:30 شب جلوي حسينيه (انتهاي خيابان حسينيه خصوصي است كه بيشتر متوليان و صاحبان آن اهل اين محل نيستند) مراسم جشن است. به همراه خانواده تشريف بياوريد.
نوع دعوت و نوع مراسم متفاوت بود. داشتم ماشين را ميآوردم تو پاركينگ و صداهاي همسايه ها را از پشت آيفون ميشنيدم كه يكي ميپرسيد كمك مالي ميخواهيد؟ يكي ميپرسيد جشن چي؟ ديگري ميپرسيد دقيقن كجا؟ و نيز با كي بياييم؟
و جوانان همان جمله را با تاكيد بر چيزهاي جوابگو باشد تكرار ميكردند و با يك تشكر متعجب همسايه ها مكالمه تمام ميشد.
10 دقيقه بعد از انتهاي كوچه و جايي كه قرار بود مراسم برگزار بشود عبور كردم. روبروي حسينه صندلي چيده شده بود با تزئينات سبز و رنگي بر ديوار و پرده بزرگي كه قرار بود براي پخش فيلم باشد و كلي سيم و دستگاههاي مختلف براي ماجراي صوت و تصوير و چند نفر هم كه ايستاده صحبت ميكردند و يا كارهايي را انجام مي دادند.
ده قدم جلوتر يك موتور نيروي انتظامي و سه مامور نيروي انتظامي كه با هم و يا با بيسيم صحبت ميكردند و 3-4 نفر از آن جوانان مودب هم معلق كنار آنها ايستاده بودند.
موتور سواران ديگري با لباس نظامي هم كنار آنها بالا- پايين ميرفتند.
تا شروع و يا پايان برنامه شان نبودم. اما 11:30 شب هنوز بوي مراسم برگزار شده ميآمد ولي ماموران هم حضور داشتند.
ميدان آزادي هم دور تا دور پر از مامورهاي نيروي انتظامي و ون بود.
اما حضور مردم در خيابان نسبت به سالهاي قبل اضافه شده بود و نيز اصرار بر شادي نيز.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر