سال دوم راهنمایی بودم. از کلاسهای هنر و نقاشی متنفر بودم و در عوض عاشق فارسی و انشا. اما یادم است معلم فارسی تفاوت زیادی بین شاگردها می گذاشت. من هم در تمام سالهای تحصیلم جز شاگردهای سوگلی بودم که همهء معلمها کلی تحویلم می گرفتند و می شد گفت عادت کرده بودم که یک جورهایی همیشه لوسم کنند و بهم توجه کنند. اما دریغ از یک ذره توجه معلم فارسی!
هر چه من سعی می کردم انشاهایم را با آب و تاب تر و داستانی تر بنویسم، هر چه سعی می کردم ذوق شعرگوییم را که آن سالها حسابی گل کرده بود، نشان بدهم و ازش کمک بخواهم هیچ به هیچ! دقیقن یادم است با این وجود، با یکی دو نفر دیگر از بچه ها بسیار گرم و صمیمی و متفاوت برخورد می کرد.
یک روز که همهء والدین(به قول معروف) به مدرسه دعوت بودند برای هم فکری با معلمها( که طی مراسمی خاصی باید کلاسها تعطیل می شد و هیچ شاگردی در مدرسه نمی ماند و در سالن اجتماعات بسیار بزرگ مدرسه مراسمی شبیه مراسم استیضاح وزیران بعد از هر ثلث برپا می شد.) من به مامانم با کلی حس خود بزرگ شدگی بینی گفتم که تبعیض قائل شدن ( یادم است تازه کاربرد صحیح این کلمه را یاد گرفته بودم و کلی هم ذوق می کردم) معلم ادبیات را در جلسه مطرح کند.
خلاصه اینکه جریان خیلی بزرگ تر از آنی شد که من تصور می کردم و یک جلسهء کامل معلممان بعد از جلسه توضیح می داد و عذر خواهی ضمنی می کرد و اصرار داشت که آن شاگردی که از این موضوع شاکی بوده است خودش را معرفی کند( چون مامانم اسم من را نگفته بود و کلی صحبت کرده بود و گفته بود که منظورش از این صحبتها توجه به فرزند خودش به طور خاص نیست). که البته من هم بالاخره گفتم که من گفته بودم و رابطه مان صیمی تر از آنی شد که فکر می کردم و تا آنجا که دیگر معلممان من را پروین اعتصامی کوچک صدا می کرد و ...
اما دختری که در عوض و با اشتباه غیر عمدی معلممان مورد توجه او بود بیش از ما، پس از این ماجرا فکر می کرد من باهاش قهر باشم یا از دست او عصبانی باشم اما من در کمال تعجب فکر می کردم موضوع من و معلمم چرا باید باعث ناراحتی من از او بشود که در آن ماجرا فقط منفعل بوده است.
اما حالا می فهمم آدمها پیش از این که در مورد اخلاقیات به طور ذاتی بیندیشند، به برتری طلبی حتی در مورد برخورد اخلاقی با خودشان، بیشتر اهمیت می دهند.
اگر رئیسمان با من رفتار بدی داشته است اما در همان روز با تو رفتار غیر عادی نداشته، تو هم در بدرفتاری او با من سهیمی.
اگر دوست مشترکمان از من کمی فاصله گرفته و همزمان با تو صمیمی است، در فاصله گرفتن او از من، تو هم مقصری.
اگر دوست غیر همجنسمان با من رفتار عادی دارد، اما تو برایش جذابیت داری، در بی توجهی غریزی او به من، تو غیر انسانی رفتار کردی.
اگر استادمان به من نمره ای کمتر از تصورم داده و به تو چیزی که انتظار می رفت، در بی انصافی احتمالی استاد، تو دخالت داشتی.
دنیا پر از حسادت شده است به جای توانمند سازی و دوستی اما من واقعن نمی فهمم.
هر چه من سعی می کردم انشاهایم را با آب و تاب تر و داستانی تر بنویسم، هر چه سعی می کردم ذوق شعرگوییم را که آن سالها حسابی گل کرده بود، نشان بدهم و ازش کمک بخواهم هیچ به هیچ! دقیقن یادم است با این وجود، با یکی دو نفر دیگر از بچه ها بسیار گرم و صمیمی و متفاوت برخورد می کرد.
یک روز که همهء والدین(به قول معروف) به مدرسه دعوت بودند برای هم فکری با معلمها( که طی مراسمی خاصی باید کلاسها تعطیل می شد و هیچ شاگردی در مدرسه نمی ماند و در سالن اجتماعات بسیار بزرگ مدرسه مراسمی شبیه مراسم استیضاح وزیران بعد از هر ثلث برپا می شد.) من به مامانم با کلی حس خود بزرگ شدگی بینی گفتم که تبعیض قائل شدن ( یادم است تازه کاربرد صحیح این کلمه را یاد گرفته بودم و کلی هم ذوق می کردم) معلم ادبیات را در جلسه مطرح کند.
خلاصه اینکه جریان خیلی بزرگ تر از آنی شد که من تصور می کردم و یک جلسهء کامل معلممان بعد از جلسه توضیح می داد و عذر خواهی ضمنی می کرد و اصرار داشت که آن شاگردی که از این موضوع شاکی بوده است خودش را معرفی کند( چون مامانم اسم من را نگفته بود و کلی صحبت کرده بود و گفته بود که منظورش از این صحبتها توجه به فرزند خودش به طور خاص نیست). که البته من هم بالاخره گفتم که من گفته بودم و رابطه مان صیمی تر از آنی شد که فکر می کردم و تا آنجا که دیگر معلممان من را پروین اعتصامی کوچک صدا می کرد و ...
اما دختری که در عوض و با اشتباه غیر عمدی معلممان مورد توجه او بود بیش از ما، پس از این ماجرا فکر می کرد من باهاش قهر باشم یا از دست او عصبانی باشم اما من در کمال تعجب فکر می کردم موضوع من و معلمم چرا باید باعث ناراحتی من از او بشود که در آن ماجرا فقط منفعل بوده است.
اما حالا می فهمم آدمها پیش از این که در مورد اخلاقیات به طور ذاتی بیندیشند، به برتری طلبی حتی در مورد برخورد اخلاقی با خودشان، بیشتر اهمیت می دهند.
اگر رئیسمان با من رفتار بدی داشته است اما در همان روز با تو رفتار غیر عادی نداشته، تو هم در بدرفتاری او با من سهیمی.
اگر دوست مشترکمان از من کمی فاصله گرفته و همزمان با تو صمیمی است، در فاصله گرفتن او از من، تو هم مقصری.
اگر دوست غیر همجنسمان با من رفتار عادی دارد، اما تو برایش جذابیت داری، در بی توجهی غریزی او به من، تو غیر انسانی رفتار کردی.
اگر استادمان به من نمره ای کمتر از تصورم داده و به تو چیزی که انتظار می رفت، در بی انصافی احتمالی استاد، تو دخالت داشتی.
دنیا پر از حسادت شده است به جای توانمند سازی و دوستی اما من واقعن نمی فهمم.