از اول قرار بود حدود نصف حقوق بعد از سه هفته از شروع كار پرداخت بشود.
به هزار دليل از زيرش طفره رفتند.
بعد از اتمام كار، قرار شد تسويه حساب تا نهايتن يك هفته انجام بشود.
يك هفته گذشت هيچ خبري نشد. آخرين روز كاري هفته دوم همچنان خبري نبود.
تماس گرفتم. منشي فرمود هيچ كدام نيستند. امرتان؟ گفتم براي تسويه زنگ زدم خبري نيست؟كي مي آيند؟
گفت معلوم نيست. بعد كه گفتم ميخواهم بيايم تسويه. گفت قرار است باهاتون تماس بگيرند.
گفتم بله اما دو هفته قبل قرار بود و هنوز هم كه خبري نشده است. پس من خودم ميآيم.
بعد از اين كه دقيق 5 دقيقه به آهنگ پشت گوشي گوش ميدادم، معلوم شد يكي از آقايان حضور دارند و اتفاقن ميخواهند با من صحبت كنند و خودشان اصلن با من كار داشتند.
مردك همين كه سلام و عليك كرده، ميگويد خانم فلاني بچه ها ازتان راضي نبودند.
چون مطمئنم اين را ميگويد كه حقوق فراموش بشود و تاخير بيدليلشان، مي گويم كدام بچه ها؟ كي؟ چي گفتند؟
ميگويد بچهها ديگر. حالا بايد يك باري با هم صحبت كنيم. رسمن ماست مالي ميكند.
مي گويم نه ديگر وقتي مي گوييد بايد كامل توضيح بدهيد منظورتان چي است و دقيق چي ميگوييد.
وقتي مي بيند سريع موضوع را جدي گرفتم ميگويد، در اين كه شما زبانزد هستيد از نظر اخلاقي و اينجا همه اين را ميگويند هيچ حرفي نيست، اما خوب براي ادامه بايد به هر حال فاكتورهايمان را هم بگوييم كه بعد ادامه بدهيم. اما خوب هفته بعد با همه تماس ميگيريم شما و خانم فلاني كه مي داند با هم در ارتباطيم و او چند روز قبل از من زنگ زده است و بقيه.
صراحتن مزخرف ميگويد مردك. يك حمله ميكند اولش كه وقتي ميگويد آخر هفته بعد براي تسويه تماس ميگيريم و من با تعجب مي گويم كه خيلي دارند لفتش ميدهند، يك حرفي داشته باشد براي زدن.
خوشحالم كه نظرخواهيها را نگه داشتم. بچه ها همه نظرشان نه فقط خوب، بلكه عالي بوده است. و جالب اينكه جداي احساسات بچگانشان از بس من گفتم حرفتان را با دليل بنويسيد، نظرات بسيار دقيق و منطقي نوشتهاند با جزئيات.
به نظر داريم خالي از انسانيت ميشويم براي دوزار. حتي جرات اين را ندارد كه اگر مي خواهد پول را بالا بكشد، انصاف و اخلاق نسبيش را حفظ كند. كل من و كارم را رو هوا و بيدليل زير سوال ميبرد كه چي؟ كه فوقش كل حقوق اين ترم را ندهد يا دير بدهد.
خوبه كه آنقدر مطمئن هستم به خودم. و دليل كارش را چنان مطمئن حدس ميزنم كه با حرف بيخردانهاش با خودم به چالش نرسم.
گاهي فكر ميكنم به شدت توانايي تحملمان بالا رفته است.