یکشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۹

نسرين ستوده/ 49 روز بازداشت/ 30 روز اعتصاب غذا

 30 روز از اعتصاب غذاي نسرين ستوده گذشت.

كاش خبرها به گوشش رسيده باشد. كاش اعتصابش را شكانده باشد. كاش اجازه تلفن بدهند.
پريشاني نيما هر لحظه جلو چشمم است. ازش مي پرسي چند سالت است؟ مي‌گويد 3 سالم تمام شده..

فقط 30 ثانيه باهاش يك بازي را شروع كردم.
موقع گزارش نوشتن مي آمد و سرش  را بين كاغذها و سر من جوري نگه مي داشت كه مستقيم تو چشمم نگاه كند.
موقع بند كفش بستن هم همين بود. مي‌خواست با ما بيايد.
به وعده پارك رفتن بابايش راضي شد.

قبل از اين جريانات هم نيما را ديده بودم. دست مامانش را رها نمي كرد و به اين سادگي ها با بزرگترهاي غريبه جور نمي‌شد.

كودكي ما با اين شعرها تمام مي شد:
ستاره بود بالا
شكوفه بود پايين
قصه ما شد تمام
قصه ما بود همين

پايين آمديم آب بود
رفتيم بالا آسمان

حالا كودكي بچه هاي نسرين و بقيه بچه هايي كه پدر-مادرهايشان در زندانند
پايين تنهايي و دلتنگي
بالا اضطراب و بي خبري...

بالاخره امروز همسر نسرين ستوده...

“سرانجام موفق به ملاقات با رئیس دادگاه شدم و به او گفتم وکلای خانم ستوده پیگیر پرونده ی او هستند، من با اتهام های ایشان و امور دادگاه کاری ندارم. آمده ام از حق خودم و فرزندان ام و نسرین ستوده دفاع کنم. ما باید حق تلفن و حق ملاقات داشته باشیم. بچه ها 50 روز است حتی صدای مادرشان را نشنیده اند. حقوق ما چه می شود ؟

شنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۹

نسرين ستوده/ 48 روز بازداشت/ 29 روز اعتصاب غذا

ديگر آشفتگي هاي بچه هاي نسرين به وضوح ديده مي‌شود.
گرچه كودكانه مي‌خندند‏‏، بازي مي‌كنند اما كسي در چشمهايشان گم است.

همچنان ممنوع الملاقات است. همچنان تماسي نيست.
خبري نيست...

پنجشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۹

نسرين ستوده/ 46 روز بازداشت/ 27 روز اعتصاب غذا

كاش يك خبري مي رسيد
كاش مي فهمديد كه هيچ جاي دنيا با يك وكيل چنين نمي كنند
كاش مي‌فهميديد كه نسرين ستوده چقدر به نفعتان كار كرده است.
چقدر به سود منافع نظام بوده است.

كاش ذره اي مي‌فهميديد

چهارشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۹

نسرين ستوده/ 45 روز بازداشت/ 26 روز اعتصاب غذا

نزديك يك ماه از اعتصاب غذاي نسرين ستوده مي‌گذرد

كاش به گوشش برسد كه اين بيرون همه مي‌خواهند كه اعتصابش را بكشند.
گلادياتورها نمي‌دانيد وقتي زني مقاوم 26 روز در انفرادي ايزوله باز هم مقاوم تر مي‌شود چيزي از شما نمي‌ماند؟

نسرين ستوده را آزاد نكنيد به پرونده هاي پر و سنگين اضافه مي‌شود...

سه‌شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۹

نسرين ستوده/ 44 روز بازداشت/ 25 روز اعتصاب غذا

25 روز اعتصاب غذا مي‌دانيد يعني چي؟

قبلن 4 نفر در نامه اي از نسرين ستوده خواهش كرده بودند كه اعتصاب را بشكند.
حالا هم 5 نفر از ملي- مذهبي ها :
حبیب‌الله پیمان، عزت‌الله سحابی، حسین شاه‌حسینی، اعظم طالقانی، نظام‌الدین قهاری

به اضافه نامه شيرين عبادي

بي خبري از وضعيت نسرين:

رضاخندان همسر نسرین ستوده وکیل مدافع حقوق بشر که هم اکنون درزندان به سر می برد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که همسرش در سلول انفرادی و در ایزوله خبری به سر می برد اگر چه به وکیل گفته شده است که تحقیقات پرونده وی به پایان رسیده است.وی به کمپین بين المللي حقوق بشر گفت که نمی تواند شایعات منبی بر شکنجه همسرش را به دلیل در بیخبری بودن نسبت به وضعیت او تایید یا تکذیب کند.

(به اين مي‌گويند همسر نمونه يك وكيل نمونه كه نه خبر را ضايع مي‌كند و نه بي جهت تاييد مي‌كند )


پس از گذشت چند روز از انتشار خبرهایی مبنی بر بدرفتاری و فشار روحی و جسمی بر نسرین ستوده در سایت های اینترنتی، همسر این زندانی عقیدتی به کمپین گفت که صبح امروز (یک شنبه)  بازپرس دادسرای اوین به نسیم غنوی ، وکیل این حقوقدان و فعال حقوق بشر گفته است پرونده او به دادگاه انقلاب فرستاده شده است.

دوشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۹

نسرين ستوده/ 43 روز بازداشت/ 24 روز اعتصاب غذا

بالاخره ديروز كيفر خواست صادر شد يا شايد هم تازه ديروز، تفهيم اتهام در مورد نسرين صورت گرفت:

اقدام عليه امنيت ملي
اجتماع و تباني به قصد بر هم زدن امنيت ملي
همكاري با كانون مدافعان حقوق بشر

بازپرس مملكت با فك قرار بازداشت موافقت كرده در اوين بي صاحب يا (اوين بابام) كسي به حكم بازپرس تره هم خرد نكرده است.
خوب زندان را ببريد در حياط خلوت عموهاي دست اندر كار ديكتاتوري بگذاريد تا دست كم تكليف مردم معلوم بشود و بدانند كه دادگاه و قوه قضاييه و ... كوچكترين نقشي ندارد.

یکشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۹

نسرين ستوده/ 42 روز بازداشت/ 23 روز اعتصاب غذا

يكشنبه 25 مهر 89

42 روز از بازداشتنسرين ستوده مي‌گذرد

بيشتر از يك ماه است نسرين هيچ تماسي نداشته است.
ديروز به وكيل نسرين هيچ جوابي نداده اند.
23 روز كه در اعتصاب غذا به سر مي‌برد.

...
حالا باز هي آبرو ريزي راه بياندازيد

معني اين همه نگاه داشتن بدون توضيح و غير قانوني و اعتصاب يك وكيل در بازداشت چي است كه كل دنيا را خبرها مي‌تكاند؟

بی‌خبری نگران‌کننده از وضعیت نسرین ستوده در گفتگو با همسرش

نگرانی ها ادامه دارد: وکیل نسرین ستوده امروز موفق به دیدار بازپرس نشد

آخرین خبرها از وضعیت نسرین ستوده و واکنشها به ادامه فشارها بر وی

30 تن از اعضای زنان سوسیال دموکرات سوئد خواستار آزادی نسرین ستوده شدند

بازداشت و احضار هشت زن در هفته‌ای که گذشت / مریم حسین‌خواه

بیانیه اعتراضی بیش از 900 تن از کنشگران جنبش زنان و فعالان مدنی
از به خطر افتادن سلامتی نسرین ستوده بیمناکیم


متنی که از نسرین ستوده عقب می ماند...

شنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۹

نسرين ستوده/ 41 روز بازداشت/ 22 روز اعتصاب غذا

شنبه 24 مهر 89

41 روز از بازداشت نسرين ستوده مي‌گذرد.

در اين مدت 22 روز هم در اعتصاب غذا به سر بده است.

چهار زنداني از در نامه اي از نسرين ستوده خواسته اند كه اعتصاب غذاي خود را بشكند.

- منصور اسانلو
- رسول بداغی
- عیسی سحرخیز
- حشمت الله طبرزدی

پنجشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۹

نسرين ستوده/ 39 روز بازداشت/ 20 روز اعتصاب غذا

پنجشنبه 22 مهر 89

ديروز تمام معدنچيان نجات داده شدند.
رئيس دولت دهم رفت لبنان بعد از محمدرضاشاه و خاتمي سومين ايراني كه مي‌رود و جالب اين كه دانشگاه لبنان به هر سه اينها مدرك دكتراي افتخاري داده است.
مزدبگيران و منفعت مندان حق شناسي نسبتن مفصلي كردند.

هيچ كدام از عربها نپرسيد نسرين ستوده در زندان چه مي كند؟
هيچ كس نپرسيد 20 روز اعتصاب غذا براي چي؟

خبرها همه شعار غرور و قدرت و افتخار و تحسين مقاومت لبناني ها است. اين قدرتمندي است كه نسرين ستوده 20 روز در اعتصاب به سر ببرد و يا رياضت مقاومت؟

چهارشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۹

نسرين ستوده/ 38 روز بازداشت/ 19 روز اعتصاب غذا

چهارشنبه 21 مهر 89
38 مين روز بازداشت نسرين ستوده است.

تمام اين مدت نسرين ستوده در انفرادي بوده است.
امروز 19 مين روز است كه نسرين ستوده در اعتصاب غذا به سر مي‌برد.

آدمهاي كمياب

يك چيزهاي را دوست دارم دست كم در چند تا جمله و دو سه تا پاراگراف بنويسم تا لااقل در دنياي مجازي ثبت بشود و شايد در ذهن آدمهايي، منتظر بودم قبل از نوشتن به خودش بگويم.
راحت تر از قبل عقايدش را در مدت معاينه باليني مي گويد. عصباني و شاكي است. حق دارد و نگران است.
كمي خارج از معاينه صحبت مي كند و فقط دلم مي‌سوزد و نمي‌دانم براي خودم، خودمان يا او...؟
سه ماه قبل رفته بودم سوئد. يك فاميل دكتر آنجا زندگي مي كند. به توصيه قوم و خويش (بخوانيد به سيخ زدن هر كي من را ديد و نديد) از 4 روز سفر به آنجا به يك ملاقات و معاينه با متخصص مغز و اعصاب سپري شد.
2 ساعت معاينه باليني، مشاهده عكس ها و ام.آر.آي ها و آزمايشها و گزارش پرونده بيمارستان طول كشيد.
تشخيص پزشك خودم  با مشاور تيم پزشكي تاييد شد.
مراجعه مستقيم به نورولوژيست را خوب و دقيق خواند.
زمان تشخيص را مناسب ترين زمان اعلام كرد.
زمان و نوع داروهاي تجويز شده را هم بهترين حالت معرفي كرد.
در عين حال از تجربه پزشكان ايراني در مورد ام.اس تعريف كرد و زمان اقامت و دليل مراجعه به او را پرسيد كه گفتم فقط طبق توصيه فاميل (سيخ هاي برنده سنت) در عين اعتماد كامل به پزشك خودم.
تحسين و ستايش كرد پزشكم را و البته طبق اخلاق اروپايي من را.
دو ساعت معاينه حدود 27 برابر ويزيت هر بار پزشك متخصص اينجا، هزينه داشت.
گزارش معاينه را به انگليسي نمي‌توانست بنويسد و قرار است به سوئدي بعد از سه ماه بالاخره بدهد كه هنوز در راه است.
پزشك من مثل بقيه هم در بيمارستان خصوصي كار مي‌كند و هم در بيمارستان آموزشي-دولتي. بيماران را اول به دولتي مي‌فرستد مگر اينكه بيمار بعد از بستري شكايت داشته باشد و بخواهد منتقل بشود به خصوصي.
استاديار دانشگاه است. مهربان و شوخ و اهل روحيه دادن. در بيمارستان هر روز صبح اول وقت تك تك بيمارانش را شخصن مي‌بينيد و هر از گاهي دانشجوها هم همراهيش مي‌كنند. هر بيماري ديگري هم در اتاق باشد كه سوال داشته باشد و يا موردي براي مطرح كردن با وجود اينكه پزشكش نيست اما با دقت گوش مي‌دهد و راهنمايي مي‌كند. هر سوال تخصصي هم بپرسي گرچه با شوخي، اما به هر حال جوري برايت توضيح مي‌دهد كه بفهمي و خيالت راحت بشود.
داشت مي‌رود سوئد براي پانل تخصصي راجع به ام.اس مي‌تواند برنگردد. مي‌تواند بي اخلاقي معمول ايراني ها را در كار داشته باشد. مي‌تواند دانشجوها را رها كند. مي‌تواند درمان را آنقدر طولاني كند كه مثل بقيه جاهاي دنيا بشود ... . اما هنوز...
نمي‌دانم كي قرار است فكر كنم كه چقدر دير شد، چرا هيچ كسي و هيچ نهاد مسئولي كاري نكرد.

دوشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۹

استقلال صنعتي ايران- ساخت چين

جلوي سردر سالن خليج فارس در نمايشگاه صعنت كه بيشتر صنعت گران سيستم هاي اتوماسيون صنعتي در آن غرفه داشتند و كارشان اتوماتيك كردن كارخانه هاي صنعتي ايران است يك بنر بزرگ زده بودند كه در آن جمله اي بود كه در آن نقل به مضومن اين بود كه استقلال صنعتي مهم ترين عامل پيشرفت صنعت است.

خوب معلوم است جمله از كي بود. ديگر نياز به توضيح بيشتر نيست.

روز آخر نمايشگاه در اختتاميه محمدرضا رحيمي معاون اول رئيس دولت دهم در سخنرانيش گفت: «ما اگر در پاسخ به تحریم اروپایی‌ها فقط یک اخم  کنیم بخشی از صنعت فرانسه فرو ریخته می‌شود.»

اين دو تا جمله را داشته باشيد. همه كساني كه در صنعت كار مي‌كنند حالا هر صنعتي مي‌دانند كه خيلي محصولات اوليه و يا حتي نهايي از كشورهاي ديگر وارد مي‌شود ولي با كاربردهاي اينجا مورد استفاده بهينه قرار مي‌گيرد. وقتي مي‌گويم واردات صنعتي فكر نكنيد مثل سير و برنج و قليان و فرش و اينها باشد، محصولاتي است كه كشورهاي صعنتي نزديك به بيش از قرن است كه آنها را توليد مي‌كنند و تكنولوژي بسيار پيشرفته اي در آن زمينه ها دارند.

اين هم به كنار حال و هواي نمايشگاه بين اللملي:

هر روز در ساعت كار نمايشگاه اتوبوس هاي بزرگ توريستي در محوطه حدود 30- 40 نفر چيني را پياده مي‌كردند و انها تمام وقت در غرفه ها مشغول صحبت راجع به واردات محصولاتشان به ايران بودند. انقدر نيرو زياد داشتند كه حتي تراكت هاي تبليغاتي چيني را هم نيروها مرتب به مردم بازديد كننده و غرفه ها مي دانند.
و ناهار هم كه در سالن مجلل به پا بود.

تك و توك اگر از كشور ديگرآمده بودند‏، هيچ از اين خبرها نبود. با ماشين شخصي دعوت كننده يا با تاكسي پشت ترافيك نمايشگاه مي آمدند و مي‌رفتند و پول پاركينگ مي‌دانند و وروديه و همين.

حالا با اين اوصاف كمي سخت است تحليل استقلال صنعت با حضور زياد چيني ها، مثل زائران حرم خميني و يا سانديس خورهاي مبارزه گر با فتنه سبز كه با اتوبوس حمل  مي‌شوند.


اما حضور زنان در صنعتي كه مردسالاري از هر شغلي ديگري در آن ريشه دارتر است:

قبل از افتتاحيه به هر غرفه كه حضور زني را در آن غرفه اعلام كرده بود، راجع به پوشش خانمها تذكرات مفصل از پيش داده شد و يك نكته اضافه شد كه قبل از افتتاحيه خانمها بايد در حراست حضور داشته باشند تا پوششان چك بشود.
{از اين نكته بگذريم كه هيچ كدام از شركتهاي خصوصي زير بار اين مورد نرفتند.}

زنان موظف بودند در داخل غرفه ها با مقنعه باشند وگرنه تذكر مي‌گرفتند يا جلب مي‌شدند و غرفه پلمپ مي‌شد.
ون هاي گشت ارشاد در محوطه نمايشگاه صنعتي كه وروديه مي‌گرفت و جز صاحبان مشاغل صنعتي نمي‌آمدند، با خانم هاي چادري مستقر بود كه اگر لازم شد بد حجابان را بازداشت كنند. خانمهاي چيني مهمان روز اول با كت و شلوار و شال حرير كه فقط قسمتي از موها را مي‌پوشاند حضور داشتند و از روز دوم به بعد ديده نشدند.

یکشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۹

نسرين ستوده

همه آنهايي كه جايزه هاي بين المللي مي‌دهند

همه آنهايي كه شش ماه در ميان جايزه هاي بين المللي مي‌گيرند

همه آنهايي كه مي‌گويند زنان ايران ديگر نيستند و كار نمي‌كنند و بلد نيستند و ضعيفند و...

همه آنهايي كه روضه حقوق بشر و حقوق كودك و حقوق زنان را حفظند...

يادتان هست كه نسرين ستوده بيش از يك ماه بازداشت است؟
يادتان هست نسرين ستوده حقوق دان و وكيل و پيگير انجام كارها از روند قانوني اعتصاب غذا كرده است؟
مي‌دانيد اعتصاب غذاي چنين فردي يعني چطور دارد بر او مي‌گذرد؟

مي‌دانيد اين پيام ها از زندان در كجا دود مي‌شود و به جاي آن نقل و نبات بين المللي براي چه كساني و چطور پخش مي‌شود؟

حتي بردن نام ايران  در چنين شرايطي شرم آگين است.

سه‌شنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۹

بازار كار مردانه و منش لاشه خوري؟

رئيسان شركت نيستند. صداي جيغ جيغ منشي مثل هميشه در هر اتاقي مي‌پيچد.

مي‌گويد: مسئول فني شركت خانم (من) هستند.
ادامه مي‌دهد: بله تشريف دارند.
با لحن جيغ بم: بله آقا؟ شما كارتان چي است؟
حالا كمي آرام شده: ايشان حالشان خوب است. شما اگر مي‌خواهيد بايد رزومه كاري بفرستيد.
گويي دارد يك بچه را شيرفهم مي كند و مجبور است هر چي اطلاعات دارد به سرعت تخليه كند: ايشان (من) مدركشان فلان است. اين كارها و خيلي كارهاي ديگر را هم ايشان انجام مي‌دهند. رؤساي من الان فلان كشور هستند. بايد بيآيند بعد با خودشان صحبت كنيد. گرچه هيچ مشكلي تا الان پيش نيامده است.

هر جمله را كه اضافه مي كند كنجكاوتر مي‌شوم كه بدانم كي است و عصباني تر از اين كه چنين مثل بادكنك رها شده هنگام باد كردن هر چي تو ذهنش هست را دارد به يك آدم غريبه توضيح مي‌دهد.


 ظهر روز بعد اتفاقي در اتاق من است، ازش مي‌پرسم ديروز كي زنگ زده بود كه تو چنين مفصل آمار مي‌دادي؟
دستپاچه و در عين حال مثل تعريف كردن يك جوك: مي‌خواست در بخش فني اينجا استخدام بشود، دوست فلاني بود (يكي از مشتريهاي بدقلق) و مي‌گفت دو سال پيش يك بار آمده بود اينجا و ديده بود شما هستيد و در عين حال شركت كس ديگري را هم براي كار فني نمي‌خواست، اما حالا آقاي فلاني (مشتري مذكور) بهش گفته است شما مريض هستيد و به زودي ممكن است ديگر نتوانيد كار كنيد...

هيچ كدام از مشتريها بيماري من را نمي‌دانند، فقط اين بد قلقه زماني كه بيمارستان بودم خيلي سوال پيچ مي‌كرده است بهش گفتند بستري است و چون كار شما عجله اي ندارد (به قول معروف خط توليدتان كه رو گاز نيست و بچه تان هم لاي چرخدنده گير نكرده است) تا بعد از برگشتنشان منتظر مي‌مانيد.


بعد از دو سال واقعن هنوز در جستجوي كار؟ و يا ...

گفتم خوب بيايد. شايد هم استخدامش كردند.

یکشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۹

ژرنيكا

اسمش اينجا ژرنيكا است Guernica
سال 1937 در طي جنگ داخلي اسپانيا، اينجا بمب باران شد




پيكاسو يك نقاشي كشيد به همين نام



با اين ابعاد




بنزين گران مي‌شود
يارانه ها قطع مي‌شوند
هيچ جنايتكاري محاكمه و مجازات نشد
استادان، هنرمندان، دانشجويان يا زندانند يا از ايران رفته اند

تصاوير هنوز آشنا نيستند؟

شنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۹

سرفراز باشي وطن من

خودكفايي ملي يعني ضرغامي هي سازش خودش را بزند و مديري سريالش را بيرون در هر بقالي به مردم بفروشد و فرهنگ نداشته كپي رايت را هم خودش كنترل كند و كلي هم سود كند به كوري چشم...

خودكفايي ملي يعني روزنامه ها را تعطيل كنند و سايت ها را فيلتر، فايل روزنامه ها رو نت پخش بشود و مردم پرينت بگيرند و به همديگر بدهند به كوري چشم...

خوكفايي ملي يعني لايحه خانواده تنظيم كنند و به زور و ضرب تصويب كنند و قانون كنند، دخترها و پسرها n تا شرط به عقدشان اضافه كنند به كوري چشم...

خوكفايي ملي يعني استادها را بيكار كنند يا بفرستند زندان و نيز دانشجويان را و تهديد كنند كه دانشگاه را با خاك يكسان مي كنند و استادان و دانشجويان در زندان كلاس تشكيل بدهند و واحد ارائه بدهند و آموزش پيش برود به كوري چشم...

خوكفايي ملي يعني هر چي شهيد است به نام خودشان بزنند و خانواده هاي شهيدان غير مزدور را بزنند و اذيت كنند و بعد از هر بچه ي دهه 70 به بعد بپرسند چند تا شهيد نام ببر بگويد محمد جهان آرا، همت و باكري به كوري چشم...


بله من هم تصديق مي‌كنم اين دوره، دوره شكوفايي عزت و خوكفايي ملي است

سه‌شنبه، مهر ۰۶، ۱۳۸۹

چند همسري خواست چه قشري است؟

عجيب نيست كه در اين وانفساي اقتصادي و امنيتي خانواده هاي ايراني كه همه هشتشان گروه نه شان است و هيچ مردي جز به نان شب و شغل دوم و سوم و اجاره خانه و وام خريد خانه و گراني گوشت و ميوه جات و سهميه بنزين و قطع يارانه هاي مصرفي، به چيز ديگري نمي تواند فكر كند، قانوني كردن و تسهيل ازدواج دوم و سوم و ... دغدغه اصلي نمايندگان مردم در مجلس است؟


مردم خيلي راحت تر از هر چيز برگه هاي درخواست لغو چند همسري را امضا مي‌كنند.


مقدم در مورد جزئيات اين ديدار گفت: بعد از نشان دادن پنج هزار امضا زنان ايراني به اعضاء كميسيون به آنها يادآوري كردم كه چرا براي توجه به مطالبات جامعه به تحقيق‌ها و پژوهش‌هايي كه با پول مردم ايران انجام شده، دقت نمي‌شود.
نماينده زنان معترض به لايحه حمايت از خانواده به نمايندگان مجلس، كتاب نگرش‌ها و ارزش‌ها كه توسط وزارت ارشاد در سال 82 منتشر شده را نشان داده كه در آن طبق نظرسنجي انجام شده در كل ايران، 86 درصد ايرانيان و 92 درصد زنان ايراني با «چند همسري» مخالف هستند.
او در اين زمينه گفت: بعد از نشان دادن اين كتاب خطاب به نمايندگان گفتم، چرا از هزينه‌هاي مادي و معنوي كه به راحتي در اختيار قانون‌گذاران و تصميم‌گيرندگان وجود دارد استفاده نمي‌كنيد تا قانوني دقيق و جامع تصويب كنيد.
مقدم پس از اين توضيحات به آخرين پژوهش دانشگاه تهران اشاره كرد و گفت: به نمايندگان نشان دادم كه آخرين پژوهش دانشگاهي تهران، «كار» را اولويت «اول» و «ازدواج» را اولويت «ششم» دختران معرفي مي‌كند. با اشاره به اين تحقيق از آنها پرسيدم كه چگونه فكر مي‌كنيد در كشوري كه 64 درصد ورودي دانشگاه‌هاي آن دختران هستند، ازدواج موقت و مجدد جاري و ساري مي‌شود؟

شنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۹

كي لايحه دوباره مطرح شد؟

يادمان باشد كه چطور باز لايحه حمايت از خانواده در مجلس مطرح شد و بندهاي حذفي اضافه شد:

لايحه حمايت ازخانواده پس از انتخابات رياست جمهوري بررسي مي‌شود- 4 خرداد 1388

خرداد پارسال گفتند بررسي مي‌شود.

هشدار مستشار دادگاه تجديد‌نظر: در دادگاه‌هاي خانواده اعتقادي به حقوق زنان وجود ندارد/ پرونده لایحه حمایت از خانواده هر چه زودتر باز شود- 9 آبان 1388

در خبر بالا دقت كنيد هشدار يك قاضي دادگاه ذكر شده است، اما هيچ اسمي از قاضي دادگاه نيست.


مخبر کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس خبر داد: ممنوعیت ازدواج مجدد- 23 آبان 1388

بعد در آبان دوباره لايحه رفت در كميسيون

ماده 23 لایحه حمایت از خانواده با اضافه شدن 10 شرط تصویب شد- 11 دی 1388

10 شرط در لايحه به ماده 23 اضافه كردند و باز برگرداند.

لايحه حمايت از خانواده در جلسه علنی امروز مجلس- 2 بهمن 1387

و در 2 بهمن گفته شد كه لايحه مي‌آيد به صحن علني
و فاصله مطرح شدن اين لايحه در كميسيون قضايي و صحن علني بيش از 2 ماه تا 8 مارس بوده است.

حرف هاي دلنشين

از دو قسمت از حرف هاي رئيس جمهور دهم خيلي خوشم آمد:

- يكي اينكه گفت 50 نفر را به عنوان عوامل 11 سپتامبر معرفي كنيد و محاكمه و مجازات بشوند و بعد هي اين ور آن ور را نكوبيد كه اينجا يك نفر تروريست است.

خيلي مشابه وضع مملكت خودمان است و فتنه و جنگ نرم و اينها!!! نه؟

- يكي ديگر اين كه همين الان اين موضوع را مطرح كرده است كه امر مقدسي از 11 سپتامبر ساخته نشود كه بعد هيچ كس نتواند راجع بهش صحبت كند و اظهار نظر كند.

در عجبم كه چطور 1 روز راي گيري مقدس مي شود و روزهاي اعتراض به آن هم تبديل به استوره شجاعت و بصيرت مردم و 9 دي مي شود.

پنجشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۹

آزادي به قيد كفالت براي نوشين

نوشين ديشب با تشكيل پرونده دادگاهي و بازجويي دو روزه و تفهيم اتهام” فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق الف : نوشتن و درج مطالب علیه نظام در سایت مدرسه فمینیستی، و ب : شرکت در تجمعات غیرقانونی پس از انتخابات 1388“ آخرين ساعت هاي شب با قرار كفالت آزاد شد.

عمو ديكتاتور! يادت باشد كار آموزي هايت رو آدم هاي هم قد خودت انجام ندهي، خيلي بهت سخت مي‌گذرد و بد جوري گران تمام مي‌شود.
مگر از بچگي مامانت بهت ياد نداده است كه با هم قد خودت بازي كني؟