یک کارگاه دو – سه روزه دربارهء خشونت و زنان و نیز حسیاسیتهای جنسیتی:
در این کارگاه این طور بیان شد که بسیاری از نقشها و صفات اجتماعی که در طول سالیان دراز مردانه یا زنانه شده اند و حالا ما آنها را به عنوان ویژگیهای ذاتی زن و مرد پذیرفته ایم، فقط یک رفتار و ویژگی اکتسابی بوده است که در یک شرایط زمانی و اجتماعی خاص به دلایل صحیح و یا استبداد و ظلم قشری بر قشر دیگر، یکی از آن دو جنس بیشتر به آن رفتار پرداخته است و با تغییر نگرشها و باز اندیشی در مورد تعریف و بدیهیات جنسیتی، می توان به عدالت جنسیتی و رشد جامعه نزدیک شد.
وقتی تو ذهنم دوره می کنم، می بینم هر بار که اصرار بر انجام رفتاری داشته ام که عرف آن را بیشتر مردانه می یافته است، گرچه مخالفتها از طرف دو جنس یکسان بوده است اما وقتی توانایی ام را در انجام آن اثبات کرده ام، مردها متاسفانه و باز متاسفانه، بسیار بیشتر و منطقی تر از زنان، آن رفتار خاص را از من پذیرفته اند.
البته تاسف نه به خاطر انعطاف پذیرتر بودن مردان. بلکه تاسف برای تعصب و اصرار زنان بر ساختارهای ذهنی سنتی و حتی غلطشان.
هرجا ساختاری را به نسبت جایگاهی که داشته شکسته ام، اولین معترضانم زنان بوده اند.
گاهی مظلوم واقع شدن، هیچ انگاشته شدن، تحت سلطه بودن، منافعی، هر چند اندک دارد، که گذشتن از آن منافع و گرفتن جایگاه برابر، هزینهء مناسبی برای از دست دادن منافعمان نیست. پس راحت تر اینکه، انتخاب می کنیم که در جایگاه مظلوم بمانیم و دادِ وا ستما! سر بدهیم. هم منافعمان حفظ می شود هم ظاهر ظلم ستیزمان.
همین است که ترجیح می دهم قبل از اینکه ذهن خلاقی داشته باشم، قبل از اینکه متمرکز بیاندیشم و خوب و رسا سخن بگویم، قبل از اینکه شعار ِ حمایت از این و آن بدهم و داعیهء حل مشکلات اجتماعی داشته باشم، رفتار خودم را کامل کنم، تناقضات رفتاری و سخنیم را کم کنم، قبل از این که راجع به چیزی بگویم، رفتار آن در من نهادینه شده باشد و ...
در این کارگاه این طور بیان شد که بسیاری از نقشها و صفات اجتماعی که در طول سالیان دراز مردانه یا زنانه شده اند و حالا ما آنها را به عنوان ویژگیهای ذاتی زن و مرد پذیرفته ایم، فقط یک رفتار و ویژگی اکتسابی بوده است که در یک شرایط زمانی و اجتماعی خاص به دلایل صحیح و یا استبداد و ظلم قشری بر قشر دیگر، یکی از آن دو جنس بیشتر به آن رفتار پرداخته است و با تغییر نگرشها و باز اندیشی در مورد تعریف و بدیهیات جنسیتی، می توان به عدالت جنسیتی و رشد جامعه نزدیک شد.
وقتی تو ذهنم دوره می کنم، می بینم هر بار که اصرار بر انجام رفتاری داشته ام که عرف آن را بیشتر مردانه می یافته است، گرچه مخالفتها از طرف دو جنس یکسان بوده است اما وقتی توانایی ام را در انجام آن اثبات کرده ام، مردها متاسفانه و باز متاسفانه، بسیار بیشتر و منطقی تر از زنان، آن رفتار خاص را از من پذیرفته اند.
البته تاسف نه به خاطر انعطاف پذیرتر بودن مردان. بلکه تاسف برای تعصب و اصرار زنان بر ساختارهای ذهنی سنتی و حتی غلطشان.
هرجا ساختاری را به نسبت جایگاهی که داشته شکسته ام، اولین معترضانم زنان بوده اند.
گاهی مظلوم واقع شدن، هیچ انگاشته شدن، تحت سلطه بودن، منافعی، هر چند اندک دارد، که گذشتن از آن منافع و گرفتن جایگاه برابر، هزینهء مناسبی برای از دست دادن منافعمان نیست. پس راحت تر اینکه، انتخاب می کنیم که در جایگاه مظلوم بمانیم و دادِ وا ستما! سر بدهیم. هم منافعمان حفظ می شود هم ظاهر ظلم ستیزمان.
همین است که ترجیح می دهم قبل از اینکه ذهن خلاقی داشته باشم، قبل از اینکه متمرکز بیاندیشم و خوب و رسا سخن بگویم، قبل از اینکه شعار ِ حمایت از این و آن بدهم و داعیهء حل مشکلات اجتماعی داشته باشم، رفتار خودم را کامل کنم، تناقضات رفتاری و سخنیم را کم کنم، قبل از این که راجع به چیزی بگویم، رفتار آن در من نهادینه شده باشد و ...
۲ نظر:
چه محیط جالبیه
چه محیط جالبیه
ارسال یک نظر