در من چيزي ميشكند. در من چيزي فرو ميرود. در من هراسهاي آينده پرنگ و پرنگ و پررنگ روح تازه ميگيرند...
بالاخره درخت خرمالو پس از 10 سال پر، بار داد. شيرين، پررنگ و ملس.
ميگويد بعد از 5 سال پيدايم كرده است،فكر ميكني براي چي؟
ميگويم فقط اين را ميدانم كه اگر كسي را خيلي هم دوست داشته باشم، وقتي چيزي گذشت، گذشته مثل غرور كه وقتي شكست، شكسته است.
شفاف مينويسم اگر من آسيب ببينم، چه روحي و چه جسمي، اين بار تو هم مسئولي!
۴ نظر:
بعضی اوقات طوری مینویسی که من فکر میکنم از خودت داری حرف میزنی/مینویسی. آیا اینطور است. آیا از خود ،خودت داری حرف میزنی/مینویسی؟
مسئولیت همیشه امری متقابل و دوجانبه است.اما درجه بندی دارد. بعضی وقت ها مسئولیت بعضی ها بیشتر و مسئولیت بعضیها کمتر است.
تبریک می گویم .
نوشته هایت کم کم دارد از حالت کلی گویی و ابهام خارج می شود و شفافیت بیشتری به خود می گیرد.
س س پ عزيز! من هميشه از خودم مينويسم. هميشه از خودم و دايرههاي دور خودم حرف ميزنم.
اينجا زندگي من است فقط از پشت آكواريوم.
anonymous عزيز! بله حالا آدمها راحت تر ميتوانند در زندگي سرك بكشند، كنكاش كنند، قضاوت كنند و گاه همه چيز را هم بزنند.
شايد تبريك لازم نداشته باشد چندان
ارسال یک نظر