چهارشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۶

حكومت علوي

هنوز بچه ها در بندند...

تلويزيون جمهوري اسلامي گزارشي ساخته بود از اعدام 12 نفر از اراذل و اوباش.
گزارشگر ساعت 5 صبح، قبل از اعدام آنها در اوين بود و با آنها مصاحبه مي كرد.
يكي اينكه تصويرشان را برخلاف برنامه‌هاي عبرت‌آموزي كه معمولن پخش مي‌شد، واضح نشان مي دادند.
ديگر اينكه همان سوالات مسخره و كليشه اي هميشگيشان را از آنها كه تا چند دقيقه بعد اعدام مي شدند مي‌پرسيد. مثلن فكر مي‌كردي عاقبت كارت اين باشد؟
الآن كجا دارند مي برندت؟
براي چي اعدامت مي‌كنند؟
علاوه بر اينكه لحن گزنده در اينجور وقتها هم هرگز ترك نمي‌شود.

نمي فهمم با چه انگيزه‌اي از آدمي كه دارد اعدام مي‌شود و ديگر واقعن هيچ چيز براي از دست دادن ندارد، با لحن نصيحت‌گونه و از بالا به پايين حرف مي‌زنند و اصرار دارند كه طرف اعتراف كند به پيشماني.
مطمئنن اين آدمها لحظه‌اي هم خودشان را در اين شرايط تصور نمي‌كنند، اما خوب تاريخ مي‌گويد كه رفتار خشونت‌بار ِ بدون كوچكترين ترحم انساني تكرار مي شود.
به قول دوستي مي‌گفت با اين روندي كه پيش گرفته‌اند، دور نيست روزي كه مردم با دستهاي خودشان از هر تير چراغ برق خيابان يكي
از اين حكومتي‌ها را حلق آويز كرده باشند.



بعد از مدتها ديشت تئاتر "آنتيگونه در نيويورك" را ديدم. كار هما روستا. راجع به وضعيت بي‌خانمانها و اراذل و اوباش پارك‌نشين نيويورك و برخورد پليس و حكومت دموكراتيك با آنها است. به داستان اين روزهاي اراذل و اوباش ما بسيار نزديك بود، اما هوشمندانه تر مي‌شد اگر خلاقيتهايي به كار اضافه مي‌شد تا تداعي دقيقي از وضع ايران هم تويش ديده مي‌شد.
به جاي همراهي حكومت در آمريكاستيزي، بهتر مي‌بود اگر كمي هم هنر را به مردم نزديك مي‌كرد.

مرتبط: نامه‌ي خانواده سه تن از دانشجويان در بازداشت.

هیچ نظری موجود نیست: