خسته تر از آنم که خوابم ببرد، یا اینکه بتوانم چیز متمرکزی بنویسم.
به هر حال 2 ساعت این وسط برای استراحت وقت هست و بعد باز باید شروع کنم.
خلاصه اش این که خط تولید خوابیده بود.
از صبح کارخانه بودم و در تمام این یک روز فقط دو تا خانم دیدم. یکی کارمند اداری (تایپیست) و یکی کارمند مالی، و آن وقت من خانم مهندسی بودم که رفته بود خط را راه بیاندازد.
کارشناس ایتالیایی راه انداز خط هم حضور داشت، گفت باید بخوابد تا حدود 12 روز دیگر که یک پک دیگر از آنجا بفرستند.
کل واحد کامپیوتر کارخانه هم معتقد بودند، در این شرایط کاری نمی شود کرد.
سیستم دو ساعت پیش راه افتاد و صبح زود هم خط را راه می اندازیم.
صبح هم لباس بردم کلانتری برای یک دوستی که ساعت 8 پلیس امنیت اخلاقی دستگیرش کرده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر