شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۸

براي مقاومت تمام بازداشت شدگان

هنوز تو هستي.
چند ده روز در تنهايي ايزوله شده‌اي، اما هنوز هستي.

بازجوها عوض مي‌شوند
سوالها عوض مي‌شوند
ساعتها و روزها مي‌گذرد، اما تو هنوز هستي.

خبرهاي نگران كننده
فشارهاي رواني، ازخانواده و آينده و اعدام بگير تا اعتراف فلان رفيق و فلان آشنا و فلان دوست به هيچ به پوچ، به چيزي كه نبود...، اما هنوز تو هستي.

هر چه فكر كني شايد مي‌توانست بشكندت
هر چه فكر كني بتواند تو را از خودت، از هر چه كه بودي، از آنچه كه هستي خالي كند، ظرفي بماني براي ريختن خزعبلات ايشان...
نشد، هنوز تو هستي. خود خودت.

شمار روزها اين بيرون از دست در مي‌رود.
23 خرداد كه تو را بردند تا حالا شد 49 روز
24 خرداد كه تو را بردند تا حالا شد 48 روز
25 خرداد كه تو را بردند تا حالا شد 47 روز
...
30 خرداد كه تو را بردند تا حالا شد 42 روز
...
مي‌بيني شمار اين روزها از دست گم مي‌شود، اما تو هنوز پيدايي
تو براي خودت و براي ما همه پيدايي، هميشه روشن، هميشه واضح...
فاصله‌مان زياد... شايد من هم حتي از خودم گم شوم، اما تو هرگز گم نمي‌شوي

درد كشته هايمان از تو كه هنوز هستي و به تدريج به آخرين چاره مي كشانيشان تا باز هم شايد تنها مرگ.... نه! درد شما بيشتر مي‌كوبد.
هنوز هستي. هنوز هستيد. تمام شماياني كه هزارباره روزها را عقب مي‌اندازند، مگر براي شكستنتان وقت بخرند.

هیچ نظری موجود نیست: