دوم اين كه باز از آن تبعيضهايي است كه نه تنها هيچ مشكلي از تبعيضهاي موجود كم نميكند بلكه كلي مشكل و تبعيض ديگر هم اضافه
به عنوان نمونه، ميخواهم ببينم اگر اين نسوان تاكسيران پنچر كنند، با آن چادرهاي دست و پا گير چطور ميتوانند از پس كارهاي ماشينشان بر بيآيند(چادر براي اين خانمها اجباري است)، جز اينكه بايد يك مرد بيآيد كمكشان و اين يعني نور علي نور. ( هر وقت تنها بودم و پنچر كردم، حتمن لازم بوده است كه آستينهايم را بالا بزنم و مانتويم هم هر چه كوتاهتر بوده است، كارم راحتتر پيش رفته، چون هر جا لازم شده زانو زدم زمين، راحت دولا و راست شدم و ...)
سوم قرار شده است اين تاكسيها فقط خانمها را سوار كنند. آمديم و مسافر خانم كم بود يا در شرايطي نبود، نسوان تاكسيران بيكار ميشوند.
آخر بابا اين چه وضعش است؟ چه ميشد از همان تاكسيهاي نارنجي و يا زرد رنگ معمولي ( سمند به جاي پرايد) به خانمها ميداديد و اين همه هم خاصش نمي كرديد و ميگذاشتيد چيزي كه تو جامعه خيلي زودتر از شما، خانمهايي با ماشين معمولي خودشان نسبتن عاديش كردند، حالا با يكسري امكانات و نظارت و پشتيباني دولت براي امن بودن اين شغل براي خانمها پيش برد؟
دولتهاي محبوب تمام افتخارشان اين است كه قوانين و ابتكارات دولت جلوتر و پيشروتر از مردم است و اين باعث بالابردن فرهنگ عمومي ميشود، حالا اينجا دولت وقتي تو موضوعي از مردم عقب ميماند، خودش هم بر عقب ماندگي خودش چنان مضحك ميافزايد كه .....