جناب، يك پست دو يا سه در يكي از وزارتخانههاي دولت مهرورز دارند. و مدارك عالي در فلان زمينه. و درجات فراوان محض جدي بودن جريان.
بعد از دو سه بار قرار و مدار، نيم ساعت آخر روز كاري، دو روز زودتر از قرار قبلي، با چهل و پنج دقيقه زودتر خبر دادن، تشريف ميآورند بازديد كه به قول خودشان تنها توليد كنندهء فلان دستگاهها را بعد از هشت سال سابقهء كار حمايت كنند.
جدي است. عجله دارد. كار مهم است و از اين شعارهاي قشنگ قشنگ ديگر.... .
پيراهن رو شلوار. چروك تا دلت بخواهد. چركمرد تا دلت بخواهد و نا متناسب با كفش و شلوار و باقي قضايا.... .
تو اتاق كه ميآيد پشت ميزم كار ميكنم. معرفي ميشويم به هم. من لبخند ميزنم و جناب هنوز جدي است.
طاقت نميآورد و ميپرسد كه اين دستگاه تست كامل شده است؟
توضيح ميدهم اين دستگاه قديمي است و براي تعمير آمده است. دارم چكش ميكنم. ازم ميگيرد و با يك لحن بالا به پايين مزخرف، مي گويد فكر كنم اشكال را پيدا كردم.( با لحني كه يعني تو ضعيفه، ده دقيقه است باهاش ور ميروي و نفهميدي اما من با يك نگاه ميفهمم.) برد را ميگيرد و مي گويد لحيم اين دو پايه به هم متصل شده است.
ميخندم و ميگويم پس اينطور؟ پس اشكال اين است؟ (با لحني است كه يعني آفرين پسر خوب! چه باهوش!)
مدير عامل محترم، كه ميداند من اينطور موقعها حاليم نميشود طرفم كي است، تا اوضاع را خرابتر نكردم،خندهء خودش را به زور قورت ميدهد و برد را ميگيرد و توضيح ميدهد كه اين دو پايه به دليل فعال كردن بيت فلانم، عمدي به هم وصل شدهاند كه نرم افزارمان سادهتر بشود.
خودش را جمع و جور ميكند و ميگويد پس حتمن اشكال جاي ديگر است. پشت به من،حرفش را ادامه ميدهد.
احساس خوشبختي ميكنم كه مردمم تشخيص دادن اين دولت برايشان كارا تر است.
بعد از دو سه بار قرار و مدار، نيم ساعت آخر روز كاري، دو روز زودتر از قرار قبلي، با چهل و پنج دقيقه زودتر خبر دادن، تشريف ميآورند بازديد كه به قول خودشان تنها توليد كنندهء فلان دستگاهها را بعد از هشت سال سابقهء كار حمايت كنند.
جدي است. عجله دارد. كار مهم است و از اين شعارهاي قشنگ قشنگ ديگر.... .
پيراهن رو شلوار. چروك تا دلت بخواهد. چركمرد تا دلت بخواهد و نا متناسب با كفش و شلوار و باقي قضايا.... .
تو اتاق كه ميآيد پشت ميزم كار ميكنم. معرفي ميشويم به هم. من لبخند ميزنم و جناب هنوز جدي است.
طاقت نميآورد و ميپرسد كه اين دستگاه تست كامل شده است؟
توضيح ميدهم اين دستگاه قديمي است و براي تعمير آمده است. دارم چكش ميكنم. ازم ميگيرد و با يك لحن بالا به پايين مزخرف، مي گويد فكر كنم اشكال را پيدا كردم.( با لحني كه يعني تو ضعيفه، ده دقيقه است باهاش ور ميروي و نفهميدي اما من با يك نگاه ميفهمم.) برد را ميگيرد و مي گويد لحيم اين دو پايه به هم متصل شده است.
ميخندم و ميگويم پس اينطور؟ پس اشكال اين است؟ (با لحني است كه يعني آفرين پسر خوب! چه باهوش!)
مدير عامل محترم، كه ميداند من اينطور موقعها حاليم نميشود طرفم كي است، تا اوضاع را خرابتر نكردم،خندهء خودش را به زور قورت ميدهد و برد را ميگيرد و توضيح ميدهد كه اين دو پايه به دليل فعال كردن بيت فلانم، عمدي به هم وصل شدهاند كه نرم افزارمان سادهتر بشود.
خودش را جمع و جور ميكند و ميگويد پس حتمن اشكال جاي ديگر است. پشت به من،حرفش را ادامه ميدهد.
احساس خوشبختي ميكنم كه مردمم تشخيص دادن اين دولت برايشان كارا تر است.
۳ نظر:
salam
ba ejaze dobare be vebloge shoma sar zadam.
matalebe shoma hame booye omid midahad ama man dar veblogam faghat az siahiha va dardha sokhan migooyam.
salam
in link marboot be yek gozaresh az iran ast ke dar televezyoone alman pakhsh shodeh. matne tarjome shodeh-ash dar veblogam hast.
roza
salam
dooste aziz farz konid ke man daneshjooi hastam ke bayad dar hozeye asib-haye ejtemai tahghigh konam.
in be manaye nadideh gereftane movafaghit-haye digaran nist.
roza
ارسال یک نظر