جمعه، تیر ۰۲، ۱۳۸۵

توقع يا نامهرباني؟؟؟

دختر انتظار دارد. دختر توقع دارد. دختر در قبال انتظارات برآورده نشده‌اش، كه من حتي يكي از آنها را هم نپذيرفتم، ‌شاكي مي‌شود. دختر رابطهء‌ صفر و يك مي‌خواهد.
يا تو را به حساب نمي‌آورد و يا تا وقتي دوست هستي كه تا اراده كرد و لازمت داشت،‌ فوري زندگيت را بگذاري و كمكش باشي.
شايد اصل جريان اين است كه از مواجه شدن باهاش هراس دارم.
بارها نظرات من و نوع بينشم را به زندگي شنيده و اعتراف كرده است كه ما در بسياري چيزهاي اساسي متفاوتيم. و بارها من هم گفته‌ام كه دلايل پديده‌هايي كه برايش پيش مي‌آيد و آزارش مي‌دهد،‌ رفتاري است كه من بهش انتقاد دارم.
باز وقتي ناراحت و به هم ريخته است،‌ مي خواهد با هم حرف بزينم.
من حرف جديدي برايش ندارم جز انتقادات قبليم. از طرفي او از نظر روحي در شرايط شنيدن انتقاد نيست. در آن لحظات آرامش نياز دارد.
برايم خيلي سخت است كه الكي اميد به آرامش بدهم،‌ در رفتاري كه دست كم من آرامشي درش نمي‌بينم. شايد هم من نامهربان شده‌ام.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

نمیدونم چرا به دنبال اشتراک افکار زیاد با شخص ایکس هستیم؟!! خود خواهی ،زیاد هم بد نسیت ولی مثل هر عقیده ای هزینه هایی داره. شاید تنهایی. مجبوریم برای فرار از تنهایی روزی کوتاه بیایم. برای من دوست داشتن یک نیازه. حاظرم خیلی کوتاه بیام ولی تنها نباشم. فکر میکنم هممون روزی این کارو میکنیم. دایره ی انتظارتم رو کوچکتر میکنم تا شاید کسی داخلش جا بگیره.