ميگويد به بچهها اجازهء حمام دادند؛ دوش ميگيرم بعد مينشينم پاي كامپيوتر!
ميگويد بچهها اعتصاب غذاي خشك كردند؛ تمام روز را ميچرخم بدون اينكه يادم باشد، چيزي بخورم و حالا كه آب و آب و آب...
ميگويد ام اس پروين اذيتش ميكند؛ تمام شب ميخوابم و باز ميپرم و باز...
ميگويد ژيلا تازه تبرئه شده بود؛ ياد دورههاي بيپايان دانشگاه ميافتم و اين كه يك صدم اينها هم نبود...
ميگويد مينو چهار سال حكم زندان تعليقي داشت؛ ياد تعليق و تعليق و تعليق ميافتم...
ميگويد سارا، زارا، نيلوفر، محبوبه، پرستو، ناهيد، فريده، سميه، آزاده،مريم، ساقي، ساغر، فاطمه، مهناز، نسرين و شايد چند تاي ديگر بار اولشان است؛ فكر ميكنم همه چيز اولش هول بسيار دارد.
نوشين، شادي، سوسن، شهلا، فاطمه، ناهيد پروندهشان قطورتر ميشود؛ پروندههاي كلفتِ محاكمه كافكا كي يادش است؟...
با همهء اينها از قوانين مينويسم كه همهي دوستداشتنيترينهايمان براي اينها نيستند كنارمان!
حضانت و ولايت.
دو تا سه تا جملهء معركه دارد قانون اساسي در اين باره:
يكي اين كه "رياست خانواده جز خصايص مرد است." حالا چطور چند تا حقوق دان و فقهدان ميتوانند خصايص ذاتي مرد را تشخيص بدهند؟ و با چه صلاحيتي؟ بماند!
ديگر اين كه "ولايت فرزندان، تا وقتي به سن رشد برسند به طور قهري به عهدهء پدر و يا جد پدري است." ولايت قهري يعني اين كه اين از حقوق طبيعي است. و پدر يا جد پدري نمي توانند در زمان حيات، اين حق را از خود سلب كنند و به غير واگذار كنند.
دقت كنيد حقوق طبيعي. اما باز چطور ميشود حقوق مربوط به انسانهاي ديگر را جز حقوق طبيعي آدمها به حساب آورد؟
ميگويد بچهها اعتصاب غذاي خشك كردند؛ تمام روز را ميچرخم بدون اينكه يادم باشد، چيزي بخورم و حالا كه آب و آب و آب...
ميگويد ام اس پروين اذيتش ميكند؛ تمام شب ميخوابم و باز ميپرم و باز...
ميگويد ژيلا تازه تبرئه شده بود؛ ياد دورههاي بيپايان دانشگاه ميافتم و اين كه يك صدم اينها هم نبود...
ميگويد مينو چهار سال حكم زندان تعليقي داشت؛ ياد تعليق و تعليق و تعليق ميافتم...
ميگويد سارا، زارا، نيلوفر، محبوبه، پرستو، ناهيد، فريده، سميه، آزاده،مريم، ساقي، ساغر، فاطمه، مهناز، نسرين و شايد چند تاي ديگر بار اولشان است؛ فكر ميكنم همه چيز اولش هول بسيار دارد.
نوشين، شادي، سوسن، شهلا، فاطمه، ناهيد پروندهشان قطورتر ميشود؛ پروندههاي كلفتِ محاكمه كافكا كي يادش است؟...
با همهء اينها از قوانين مينويسم كه همهي دوستداشتنيترينهايمان براي اينها نيستند كنارمان!
حضانت و ولايت.
دو تا سه تا جملهء معركه دارد قانون اساسي در اين باره:
يكي اين كه "رياست خانواده جز خصايص مرد است." حالا چطور چند تا حقوق دان و فقهدان ميتوانند خصايص ذاتي مرد را تشخيص بدهند؟ و با چه صلاحيتي؟ بماند!
ديگر اين كه "ولايت فرزندان، تا وقتي به سن رشد برسند به طور قهري به عهدهء پدر و يا جد پدري است." ولايت قهري يعني اين كه اين از حقوق طبيعي است. و پدر يا جد پدري نمي توانند در زمان حيات، اين حق را از خود سلب كنند و به غير واگذار كنند.
دقت كنيد حقوق طبيعي. اما باز چطور ميشود حقوق مربوط به انسانهاي ديگر را جز حقوق طبيعي آدمها به حساب آورد؟
هيچ بحثي راجع به سن رشد در دختر و پسر، سن حضانت مادر، تفاوت اين قوانين با كشورهايي مثل سوريه و عراق و مصر كه همگي مسلمانند نميكنم، فقط حلقه گمشده اين وسط آن موجودي است كه يكي از كورموزمهاي بچهي مورد بحث از او است. موجودي كه نه ماه جنين را از خون خودش تغذيه ميكند و به دنيا مي آورد.
چه اهميت دارد بگويم زن يا يك دستگاه توليد مثل با يك كورموزوم اضافي؟!!!
"مادر مجبور نيست به طفل خود شير دهد مگر در شرايطي كه تغذيهي طفل جز با شير مادر ممكن نباشد."
تاكيد چند صد باره بر صرف دستگاه توليد مثل بودن. اصلن طبق قانون بچه متعلق به پدر است و خودش مسئول همه چيز او است. اگر لازم بداند به دستگاه توليد مثل پولي هم ميدهد بابت تغذيه بچهي خودش.
بعد آقايان مورد آخر را در بوق و كرنا ميكنند كه اين طبق نص صريح قرآن است و ببينيد كه اسلام بسيار سهلگيرانه با زنان برخورد كرده است و اين از روشن بودن عقايد آن است.
حالا شايد بشود نگاه و ديد ابزاري به زن را بهتر معني كرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر