یکشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۶

آتش

آتيش! آتيش!
از بيرون خانه پنجره‌هاي شكسته،‌ ديوارهاي دود گرفته، و خرابه‌اي كه فقط بوي سوختگي مي دهد معلوم است.
از سفري برگشته است كه به همت فاميل به جاي فرار از خانه تبديل به سفر عيدانه شده بود.
شوهرش تو خانه نيست. اما همه چيز سوخته. وقتي مي‌نويسم همه چيز نمي‌دانم عمق همه چيز زندگي را چطور توي اين دو كلمه جا بدهم؟ يخچال،‌ تلويزيون، ماشين لباسشويي، كامپيوتر بچه‌ها، همه كتاب‌ها و جزوه‌ها، فرش و مبل و تخت و درهاي خانه و پنجره‌هايي كه همه شكسته‌اند و ديوارهاي سياه دود گرفته و همه مدارك شخصي: شناسنامه و مدارك دانشگاه و حتي سند خانه و ... .
از پشت تلفن صداي گريه‌هاي بلند زن مي‌آيد. و صدايي كه مي‌گويد مردك سالم است و حتي يك سوختگي كوچك هم ندارد.
رسيدن به جايي كه آرزوي مرگ يك آدم را بكني. از ته دلم مي‌گذرد كاش خودش هم سوخته بود.
مي‌گويد دارد به شكايت فكر مي‌كند. مي‌گويد مي‌خواهد دلايل جمع كند كه امنيت جاني ندارد. نه او و نه بچه‌هايش. ته دلم خوشحال مي‌شوم خيلي زياد. 7 سالم بود كه از اين مرد ترسيدم. 14 سالم بود كه حس كردم متنفرم از اين مرد اما هيچ چيز نگفتم، طولاني گريه كردم براي زن بيچاره و هيچ بار نتوانستم چيزي بگويم چون حدس مي‌زدم كه او خودش اين مردك را مي‌شناسد، فقط اين سوال همه اين 12- 13 سال تو ذهنم چرخ مي‌زد كه چرا جدا نمي‌شود؟ چي باعث مي‌شود كه صبر كند؟
به فرض كه خواست خودش بوده است، به فرض كه انتخاب خودش بوده است، حتي اگر با پافشاري، اما نمي‌فهميدم چي اين همه سال باعث مي‌شد اينهمه تحملش كند؟ هزينه يك انتخاب حتي اگر اشتباه به قيمت همه عمر و جواني و زندگي مي‌ارزد؟
حالا آن خانه‌اي را كه با كار شبانه‌روزي اين سالها با هزار سختي خريده بود و مهيا كرده بود براي عيد، مردك به ويرانه‌اي بدل كرده است كه حتي يك شب هم مي‌شود تويش ماند.
هيچ اثري از تركيدگي گاز نيست. خودش هيچ آسيبي نديده است. همه چيز چنان سوخته است كه به خاكستر بدل شده است. مردك همه زندگي را سوزانده است.
خوشحالم كه كار يكسره شد. خوشحالم كه هيچ توجيهي برايش نمانده است كه مردك را تحمل كند. خوشحالم؟!! نه نه ! نمي‌دانم. همه چيز را سوزانده است.
مي‌ترسم. از انتخاب مي‌ترسم. از هزينه خوشيهاي كوتاه‌مدت مي‌ترسم. از خودم از تو مي‌ترسم. از وجدان انساني كه زندگي را زهر مي‌كند تا دليلي براي رها نشدن بيآوري مي‌ترسم. از ترحم به قيمت زندگي مي‌ترسم. از آتش.. از ... ...

۳ نظر:

ناشناس گفت...

salam dooste aziz ghaalame zibaye dary taghriban nesfe bishtare archiveto khoondam az bas ziba bood baghiyasho ham badan mikhoonam behar hal khoshhalam ba chenin ghalami ashna shodam behetam linkidam ba ejazat

Parastoo گفت...

الهام عزيز!
متشكرم. كاش لينك خودت را هم مي‌گذاشتي تا من هم شانس ديدن نوشته‌هاي تو ا داشته باشم.

ناشناس گفت...

salam in ham adresse webloge man age doost dashty sar bezan
www.eli88.blogfa.com