تو محل كار خيلي بداخلاق تر از معمولم. گرچه در هرحال و متاسفانه كلن در تمام شرايط دارم به سمت بداخلاقي پيش ميروم، اما ديگر در زمان كار خودم هم ميدانم به اوجش ميرسد. خوب گرچه بخش زيادي از آن هم آگاهانه است.
با اين اوصاف وقتي قهقهام بلند ميشود، يك معني بيشتر ندارد و اينكه دارم با آقاي ...يي حرف ميزنم.
تو اين پست كه راجع بهش نوشته بودم، هزار جور احتياط كه به دردسر نيافتد و ...
اما وقتي امروز زنگ زد و گفت ديگر تو مجلس كار نميكند، پشت تلفن بعد از دو هفته نگراني و اضطراب قهقه زدم. گفت بهشان گفتم من 30 سال تو اين مملكت خدمت كردم و لنگ اين چند صد هزار تومان شما نيستم. صندلي را پرت كردم و آمدم بيرون. ميخندد ميگويد وسايلم هم آنجا مانده، حتي آن كيف شركت كه ... هر دو بلند مي خنديم. از اين كه رها كرد خودش را از آن همه تضاد و تناقض و فشار خوشحالم.
تعريف كه ميكند صدايش باز است. ميگويد تو ستاد موسوي يك كارهايي ميكردم. چند تا عكس در ميز كارم بوده. وقتي نبودم با پيچ گشتي كشوي ميز را باز كردند و عكسها را تويش پيدا كردند. تمام مدت حراست مجلس زير نظرم داشت
ميگويم قبل از انتخابات كه ميگفتي ميروي تو ستاد ا.ح.م.د.ي ن.ژ.ا.د؟
ميگويد از آنجا هم زنگ زدند دعوت كردند، اما خوب بالاخره تصميم گرفتم بروم اين طرف. گفته بودم كه قبلن تو ستاد جنگ كه بودم 6 سال رئيس كاريم بود آقاي موسوي. كارش را قبول دارم.
قبل از انتخابات حراست احضارم كرد و توضيح دادم كه عقيده من به خودم مربوطه است و كار خلافي نيست.
بعد از انتخابات تو شلوغيهاي آزادي همراه بودم و چه كردم و چه... فرداي آن روز نمايندهاي كه مسئول دفترش بودم بازخواستم كرد و گفت تو نبايد از آنها حمايت كني. تو از مايي. و اين شد كه كلي بحث كردم و ديگر هم نماندم.
ميگويم تو اين شلوغيها و درگيري، تو اين بازداشتها اتفاقي برايتان نيافتاد؟
ميگويد چه اتفاقي؟!!! از پايگاه .... بهم زنگ زدند گفتند بيا كمك لازم داريم، گفتم من آدم كش نيستم. من از خودشان بودهام به دردشان نميخورم، بازيهايشان را از برم.
ميگويم حالا الان كجاييد؟ (منظورم كار است.) ميگويد "شهردار زنجانم" و هر دو قهقه ميزنيم.
8 سال جنگ
20 سال بيماريهاي عواقب جنگ
و حالا بيكاري
با همه اينها خوشحالم كه دست كم فشارهاي رواني و عصبي رويش كمتر است.
خوشحالم كه هنوز سرحال است. وخوشحالم كه رها كرده خودش را و خوشحالم كه اين بار شاد و سرحال ميبينمش.
پي نوشت:
حرفهاي فاتح راجع به اعتراف گيري و ...پمپاژ اطلاعات نادرست با گفتگوهای تحمیلی، پایه های اعتماد اجتماعی را به شدت متزلزل می سازد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر