اولین روزی که در پاریس فرصت گشتن داشتم، روز 14 ژولای بود، این روز در فرانسه روز ملی است و تعطیل رسمی معمولا جشن های مختلفی در آن روز برگزار می شود، همچنین آن را روز باستیل هم می نانمند، در چنین روزی در سال 1789 زندان باستیل خراب کرده شده است. همچنین روز سمبولیکی است برای جمهوری اول فرانسه.
بیشتر موزه ها رایگان است و رژه نظامی هم در پاریس برگزار می شود. بی خبر از موزه های رایگان سراغ جایی رفتم که در ابتدا توسط لویی چهاردهم به عنوان بیمارستان و آسایشگاه سربازان جنگی ساخته شده است، و ... هم اکنون قبر ناپلئون آنجا است و بهش می گویند موزه جنگ. توضیحات بیشتر اینجا است.
حالا اینها گفتم که به اینجا برسم موزه جنگ شامل 4 طبقه و سالن های مختلف تو در تو بود. هر سالن مربوط به یک بازه زمانی و در آنها فیلم، کلیپ مستند، یادگاری های آن دوره از لباس های نظامی بگیر تا ادوات جنگی، نقشه های مختلف جغرافیایی به تنهایی و مقایسه ای، دست نوشته ای اگر بوده است از سربازان، رهبران اجرایی و رهبران جنگی تا مخلفان حکومت و منتقدان که اینها شامل کاریکاتورها هم می شد. حتی کاریکاتورهای تیزی که رهبران محبوب فرانسه مثل ژنرال دوگل را هدف می گرفت. به جز نمای ساختمان، به جز سادگی مقربه ناپلئون، به جز مبهوت کنندگی معماری کلیسا و به جز مساحت سربازخانه ی سابق، هر قسمت موزه جنگ را می گذرند انگار یک فصل از تاریخ فرانسه مرور می شد و هی بغض من بیشتر و بیشتر می شد(گرچه کل این سفر پر از بعض بودم).
این که تاریخ جنگ معاصر ایران چی می شود؟ این که بی طرفی در ذکر تاریخ دهه های قبل و حتی قرن های قبل چطور محو شده است. این که من و هم نسلان و بیشتر بچه های بعد از ما چی از ایران و تاریخش می دانند. این که دست نوشته های کسان دیگری که در ایران بودند و الان قدرت دستشان نیست کجاست و و و ... . نمی دانم چطور برای نسل های بعد از خودمان توضیح می دهیم. نمی دانم چطور می توانیم تاریخ این روزها و روزهای قبلمان را نگه داریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر