فاطمه صادقي، دكتراي علوم سياسي عضو هيئت علمي دانشگاه علوم سياسي دانشگاه آزاد اسلامي و نيز عضو كرسي حقوق بشر، صلح و دموكراسي يونسكو است كه فعلن دفترش در دانشگاه شهيد بهشتي است. به نظر من جز معدود زنان دانشگاهي است كه داراي سواد به روز و قدرت تحليل بالايي مي باشد در عين اينكه با تحولات روزانه جامعه هم همراه ميشود. در سخنراني كه به مناسبت روز 22 خرداد در دفتر تحكيم برگزار شد راجع به "از فمنيسم سياسي تا فمنيسم اجتماعي" سخنراني كرد. و با اين نكته شروع كرد كه: شايد من نبايد اينجا باشم، چون اين روز اكتيويست ها است كه من كمتر اينطور هستم.
اين گذار تحولي است كه جنبش زنان به صورت كند به سمتش ميرود و شايد لازم باشد با سرعت بيشتري به آن سمت حركت كند.
منظور از فمنيسم سياسي يعني گروهي كه مطالبات حقوقي را مطرح ميكنند و به سيستم سياسي معترض ميشوند. اما فمنيسم اجتماعي رويكردي است كه مناسباتش جهت دادن به زندگي زنان در تمام ساختار قدرت روزمره است.
در ايران فعلي فمنيست بيش از حد سياسي است و شايد بايد به سمت اجتماعي شدن برود.
مشروعيت (مردمي) سياست هاي اعتراضي بحث مهمي است. آيا حركت ها بايد اعتراضي باشد يا خير؟ ما در تبديل فمنيست سياسي به فمنيست اجتماعي ناكارآمد بودهايم. وقتي زنان در خيابان كتك مي خورند، هويت فمنيستي زنان زير سوال ميرود. و نيز اجتماعي نبودن فمنيست در ايران نيز يك دليلش به خاطر فقدان نگاه درون-ديني است. نقد گفتار درون-ديني در جنبش زنان بسيار ضعيف و عقب است. امثال محسن كديور از اين منظر مطالب بسيار تند و و پر مغزي دارند در حالي كه زنان روشنفكر در نقدي از اين منظر بسيار ضعيف هستند، در حالي كه گفتار دورن-ديني به دليل آموزه هاي هر روزه زنان ايران بسيار مهم است و بايد بهش توجه كرد.
در ايران بعد از انقلاب مردم به سمت سياست هاي زندگي روزمره خودشان بيشتر پيشيگرفتند و نيز هرچه بيشتر هم جلو ميرويم، تونل كنش سياسي تنگتر و تاريكتر ميشود براي مردم و به همين دليل سياست و كنش جمعي جذابيتي براي مردم ندارد.
همين مساله در جنبش زنان هم وجود دارد و اين بيش از هر چيز به ساختار سياسي بستگي دارد و نه كم كاري فعالان. مردم در زندگي روزمره حاضرند بيشتر تاوان چيزهاي فردي را بدهند تا اينكه كنش جمعي داشته باشند. و شايد لازم باشد در فمنيست از اين به عنوان يك استراتژي براي پيشبرد استفاده كرد.
حالا هم صرفن بحث آگاهي بخشي راجع به حقوق نيست چون بسياري اين آگاهي را دارند، بلكه موضوع اين است كه آنها حاضر نيستند كنش جمعي انجام بدهند.(اشاره به كمپين دارند در اين قسمت بحث) همانطور كه جنبش دانشجويي ياجنبش اصلاحات نميتواند موتوري را كه ميخواهد به حركت بياندازد و نيز اين به اين معني نيست كه مردم دچار انفعال شدهاند بلكه مقاومت از حالت جمعي به حالت فردي رفته است. مثل كسي كه هر روز روسريش يك سانت عقب تر مي رود در مقاومت در برابر اجبار حذف آزاديش، به جاي اينكه بيايد و با تعداد زيادي جمع بشود و اعتراض كند و شعار بدهند و تحصن كنند و ... . و اتفاقن اين نوع مقاومت در شرايطي كه سركوب اجتماعي وجود دارد، بهترين شكل مقاومت است كه بدون ايجاد بحران، فقط باعث مي شود سياست را تغيير بدهند.
بنابراين به جاي اينكه همه جنبش زنان را در كساني خلاصه كنيم كه درخيابان اعتراض ميكنند، بايد خودمان را با مقاومتهاي فردي بيشتر پيوند بزنيم. اشكال مختلفي از سياستهاي فمنيستي وجود دارد اما بايد در هر صورت با شرايط موجود خودش را پيوند بزند.
در مورد اجراي سنگساري كه روزش تعيين شدهاش فردا است، يك چيز كمي متفاوت نسبت به گفتههاي اين روزهاي دوستان ميخواهم بگويم: تا وقتي، نگاه حذفي وجود دارد، تا وقتي اين پايه فكري كه آدم بد، تفكر بد، نگاه بد را بهتر است از بين برد، وجود دارد اينچنين خواهد بود، روزي كساني قدرت دارند كه ايدئولوژي آنها تا زندگي خصوصي افراد هم رخنه مي كند و اجازه دخالت پيدا ميكند، روز ديگر ممكن است من و تو قدرت پيدا كنيم و تعصب و ناموسپرستي را بخواهيم نفي كنيم.
بنابراين بيش از آن كه موضوع نوع جرم، ميزان خشونت و چگونگي آن باشد، به نظرم بايد بر چرايي اساس حذف بحث كرد. اميدوارم فردا و هيچ روز ديگر آن حكم اجرا نشود.