هيچ جنايتي فراموش كردني نيست. هيچ ظلم و استبدادي قابل گذشت نيست. نميخواهم كاسهء داغتر از آش باشم، اما ترسناك است شاديي كه به خاطر مرگ انسان ديگري باشد، حتي كسي مثل صدام! شادي مردم عراق تكاندهنده و وحشتناك بود.
نميخواهم صلح بيكاركرد را ترويج كنم، اما پخش چندين و چندبارهء صحنهء اعدام، حتي اگر صدام باشد، چه چيزي را به قربانيان خشونتش برميگرداند، يا چه چيزي را به كسان ديگري امثال او گوشزد ميكند؟ اعدام با طناب دار با تمام شعارهاي آنچناني، يعني خشونت عليه خشونت يعني دور باطل.
نميخواهم مزخرف بگويم و الكي شعار بدهم، اما قدرتي كه قدرت ديگر را محكوم ميكند و اعدام، چه تضميني ميتواند براي صلح بيآورد؟
به كجا پيش ميرود داستان اعدام اعدامگرها؟ تا كجا ادامه پيدا ميكند؟
چندين بار حبس ابد، با كمترين امكانات حبس، مكافات بهتري نبود؟
اتفاقي در حال رخ دادن است كه ازش ميترسيدم و فرار ميكردم، اما ناخودآگاه خيلي زود دير شد. مثل آبي كه ريخته شده روي زمين و تا بيايي جمعش كني زمين زير پايت خيس شده است. مثل عطري كه درش باز مانده و تا به خودت بيايي همه جا بويي آشنا است. در من چيزي نفوذ ميكند كه .... . سخت سخت سخت خواهد گذشت. تعليق در تعليق. تعليق به توان تعليق. تعليق ِ تعليق ِ تعليق ِ تعليق.
دارم مثله ميكنم خودم را يا اين فقط قسمتي از سهم من از تجربهء پختگي در زندگي است؟